عشق سخت پارت 4
موقع سخنرانی بود که سخنران اومد روی صحنه. علامت سخنران:*
*سلام. من جانگ هوسو هستم خرسندم که خدمت شما هستم و...(بعد از چند مین) در ادامه صحبت های اقای جئون را میشنویم. متشکرم.
_(یکی دیگه اومد روی صحنه اما الان که دقت میکنم چرا همشون یهاسلحه کنار شلوارشون هست؟)
+سلام من جئون جونگ کوک هستم بزرگترین مافیای اسیا. امروز تولد خواهر عزیزم جولیا هست. خواهر عزیزم خیلی خوشحالم که به این دنیا اومدی و با وجودت دنیا رو زیبا تر کردی.
_(پس بزرگترین مافیای اسیا جئون جونگکوکه اینه اما چرا اسمش شبیه جونگ کوکه؟ )
نک: ا. ت یه جایی وایستاده بود که نمی تونست ببینتش)
_(یه ذره رفتم اونور تر تا بتونم صورتش رو ببینم)
+از خواهر عزیزم جولیا دعوت می کنم که روی صحنه بیاد
_(حتی صداشم شبیه جونگ کوکه. به سختی رفتم اونور که با چیزی که دیدم شکه شدم.! ا او. اون جونگ کوکه! نمی تونستم کاری کنم اما تنها چیزی که میدونستم این بود که نباید منو میدید. با دو رفتم سمت ماشین سوارش شدم و سرم رو گذاشتم روی فرمون.)
_ن.. نه نباید اینجوری میشد دلیلی که پرونده رو قبول کردم این بود که جئون مادر و پدرم و برادرم رو کشته بود و حالا اون شوهرمه!
سریع گوشیمو روشن کردم و به جونگ کوک پیام دادم که میرم خونه دوستم و بعدش راه افتادم که برم خونه جنگلی مون.
اماحالا که فکرش رو میکنم اسم خواهرش رو گفت جولیا، جئون جولیا! شکه شده ترمز دستی رو مشیدم و چند سانت پرت شدم جلو...
شرطا:
۶لایک
۳کامنت
*سلام. من جانگ هوسو هستم خرسندم که خدمت شما هستم و...(بعد از چند مین) در ادامه صحبت های اقای جئون را میشنویم. متشکرم.
_(یکی دیگه اومد روی صحنه اما الان که دقت میکنم چرا همشون یهاسلحه کنار شلوارشون هست؟)
+سلام من جئون جونگ کوک هستم بزرگترین مافیای اسیا. امروز تولد خواهر عزیزم جولیا هست. خواهر عزیزم خیلی خوشحالم که به این دنیا اومدی و با وجودت دنیا رو زیبا تر کردی.
_(پس بزرگترین مافیای اسیا جئون جونگکوکه اینه اما چرا اسمش شبیه جونگ کوکه؟ )
نک: ا. ت یه جایی وایستاده بود که نمی تونست ببینتش)
_(یه ذره رفتم اونور تر تا بتونم صورتش رو ببینم)
+از خواهر عزیزم جولیا دعوت می کنم که روی صحنه بیاد
_(حتی صداشم شبیه جونگ کوکه. به سختی رفتم اونور که با چیزی که دیدم شکه شدم.! ا او. اون جونگ کوکه! نمی تونستم کاری کنم اما تنها چیزی که میدونستم این بود که نباید منو میدید. با دو رفتم سمت ماشین سوارش شدم و سرم رو گذاشتم روی فرمون.)
_ن.. نه نباید اینجوری میشد دلیلی که پرونده رو قبول کردم این بود که جئون مادر و پدرم و برادرم رو کشته بود و حالا اون شوهرمه!
سریع گوشیمو روشن کردم و به جونگ کوک پیام دادم که میرم خونه دوستم و بعدش راه افتادم که برم خونه جنگلی مون.
اماحالا که فکرش رو میکنم اسم خواهرش رو گفت جولیا، جئون جولیا! شکه شده ترمز دستی رو مشیدم و چند سانت پرت شدم جلو...
شرطا:
۶لایک
۳کامنت
۶.۷k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.