نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جاری ام
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جاری ام
نه لایقم به دشمنی نه آن که دوست داری ام
تو آن نگاه خیره ای در انتظار آمدن
من آن دو پلک خسته که به هم نمی گذاری ام
تو خسته ای و خسته تر منم که هرز می روم
تو از همه فراری و من از خودم فراری ام
زمانه در پی تو بود و لو ندادمت ولی
مرا به بند می کشد به جرم راز داری ام
شناخته اند مردمان من و تو را به این نشان
تو را به صبر کردنت مرا به بی قراری ام
چقدر غصه می خورم که هستی و ندارمت
مدام طعنه می زند به بودنم ، نداری ام
#سیدتقی_سیدی #کافه_رمان
نه لایقم به دشمنی نه آن که دوست داری ام
تو آن نگاه خیره ای در انتظار آمدن
من آن دو پلک خسته که به هم نمی گذاری ام
تو خسته ای و خسته تر منم که هرز می روم
تو از همه فراری و من از خودم فراری ام
زمانه در پی تو بود و لو ندادمت ولی
مرا به بند می کشد به جرم راز داری ام
شناخته اند مردمان من و تو را به این نشان
تو را به صبر کردنت مرا به بی قراری ام
چقدر غصه می خورم که هستی و ندارمت
مدام طعنه می زند به بودنم ، نداری ام
#سیدتقی_سیدی #کافه_رمان
۸.۶k
۲۷ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.