خدا آنقدر برق انداخت شمشیر نگاهت را
خدا آنقدر برق انداخت شمشیر نگاهت را
که حتی راهزنها هم نمی بندند راهت را
دو چندان می شود زیباییت وقتی که می گیرد
هلال ابر گیسوی سیاهی روی ماهت را
به آسانی جهانم را تصرف می کنی وقتی
مجهز می کنی با عشوه ای حتی سپاهت را
دهانش از تعجب باز می ماند اگر دریا
فقط یک لحظه در چشمت ببیند این شباهت را
خدا هم مثل من زیباییت را دوست می دارد
و لذت می برد وقتی که می بیند نگاهت را
نه تنها من فقط گاهی تو را گم میکنم در خود
که هر شب شمس گم میکرد راه خانقاهت را
که حتی راهزنها هم نمی بندند راهت را
دو چندان می شود زیباییت وقتی که می گیرد
هلال ابر گیسوی سیاهی روی ماهت را
به آسانی جهانم را تصرف می کنی وقتی
مجهز می کنی با عشوه ای حتی سپاهت را
دهانش از تعجب باز می ماند اگر دریا
فقط یک لحظه در چشمت ببیند این شباهت را
خدا هم مثل من زیباییت را دوست می دارد
و لذت می برد وقتی که می بیند نگاهت را
نه تنها من فقط گاهی تو را گم میکنم در خود
که هر شب شمس گم میکرد راه خانقاهت را
۲.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.