من چه در وهم وجودم ، چه عدم، دلتنگم
من چه در وهم وجودم ، چه عدم، دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم
راز گل کردن من ، خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت!
من هنوز از سفر باغ ارم دلتنگم
گر چه بخشید گناه پدرم آدم را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دلتنگم
حال، در خوف و رجا ، رو به تو بر می گردم
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دلتنگم
نشد از یاد برم خاطرهی دوری را
گرچه امروز رسیدیم به هم ! دلتنگم!
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم
راز گل کردن من ، خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت!
من هنوز از سفر باغ ارم دلتنگم
گر چه بخشید گناه پدرم آدم را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دلتنگم
حال، در خوف و رجا ، رو به تو بر می گردم
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دلتنگم
نشد از یاد برم خاطرهی دوری را
گرچه امروز رسیدیم به هم ! دلتنگم!
۴.۹k
۳۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.