پارت
پارت ۱۴
فلش بک*
پنج سالگی جیمین*
÷هی منو ول کن
!ساکت شو ببینم
◇وای چه خوشگله داداش
=داداشمو ول کن
◇اوه این خوشکل رو باش شما؟
=من جی امم
◇او حالا شما کوچولو اینجا چیکار دارین؟
÷ولم کنینننن جیمین برو
◇پس اسمت جیمینه خوشگلی ها
=ساکت شو
استیو سمت جیمین رفت ولی مجبور بود سرش رو پایین بگیره چون جیمین اندازه زانوش بود استیو نشست ولی جیمین بازم مجبور بود برای دیدن اون پسره عوضی سرشو بالا بگیره یهو استیو یقه جیمین رو گرفت و اون رو بالا کشید به خاطر اینکه از پشت یغشو گرفته بود به خاطر یقه هایی که جلوش قرار داشت داشت خفه میشد همین و جین دیگه التماس نمیکرد و قصد کشتن استیو رو داشت ولی همون یک پلک از طرف جین کافی بود تا جای استیو و جیمین عوض شه استیو داشت جمع تر و جمع تر می شد و این کار رو تنها کسی میتونست انجام بده جیمین بود هرچقدر که جیمین دستشو به مشت کردن نزدیک میکرد استیو کوچیک و کوچیک تر میشد نامجون که از دور داشت میومد ایستاد غیر ممکن بود جیمین توی این سن قدرتش رو به دست بیاره هیچ کس هیچ کس حتی یونگی هم توی ۸ سالگیش قدرتش رو به دست آورد ولی جیمین توی پنج سالگی قدرتش رو به دست آورد و کنترلش براش سخت بود ولی وقتی دستش رو بست و مشت کرد استیوی در کار نبود و جیمین روی زمین افتاده بود دوست استیو "کارل" دوید تا جایی رفت که دیگه محو شد جین اولین کاری که کرد بدون در نظر گرفتن زخمی شدن قسمتی از بدنش به سمت جیمین رفت و با جیغی که کشید باعث شد بالاخره نامجون از هپروت در بیاد و به سرعت به سمتشون بره جیمین چشاش سفید سفید شده بود و بعد از اینکه وارد خون شدن جیمین بیدار شده بود و هیچی...... هیچی یادش نمیومد و بعد اون روز هر چقدر که از تلاش کرد که از قدرتش استفاده کنه نشد
پایان فلش بک*
الان هم وقتی یه کار کوچولو با قدرتش می کردکاملا خشکش میزد و حتی گاهی اوقات تا مرگم میرفت بعد از چند دقیقه روی زمین ایستادن آروم بلند شد و با نارایی که خیلی عمیق خوابیده بود رو به رو شد به نظرمیومد نمیتونه اینجا بخوابه خواست از اتاق خارج شه اما با دیدن گوشی نارا تصمیم گرفت شاید یه کوچولو یه کوچولو توش فضولی کنه گوشی رو برداشت و از آونجا که قبلاً پشت نارا داشت فیلم میدید برای یک لحظه نارا گوشیش رو باز کرد و رمز رو از اونجا یادش بود
.......
فلش بک*
پنج سالگی جیمین*
÷هی منو ول کن
!ساکت شو ببینم
◇وای چه خوشگله داداش
=داداشمو ول کن
◇اوه این خوشکل رو باش شما؟
=من جی امم
◇او حالا شما کوچولو اینجا چیکار دارین؟
÷ولم کنینننن جیمین برو
◇پس اسمت جیمینه خوشگلی ها
=ساکت شو
استیو سمت جیمین رفت ولی مجبور بود سرش رو پایین بگیره چون جیمین اندازه زانوش بود استیو نشست ولی جیمین بازم مجبور بود برای دیدن اون پسره عوضی سرشو بالا بگیره یهو استیو یقه جیمین رو گرفت و اون رو بالا کشید به خاطر اینکه از پشت یغشو گرفته بود به خاطر یقه هایی که جلوش قرار داشت داشت خفه میشد همین و جین دیگه التماس نمیکرد و قصد کشتن استیو رو داشت ولی همون یک پلک از طرف جین کافی بود تا جای استیو و جیمین عوض شه استیو داشت جمع تر و جمع تر می شد و این کار رو تنها کسی میتونست انجام بده جیمین بود هرچقدر که جیمین دستشو به مشت کردن نزدیک میکرد استیو کوچیک و کوچیک تر میشد نامجون که از دور داشت میومد ایستاد غیر ممکن بود جیمین توی این سن قدرتش رو به دست بیاره هیچ کس هیچ کس حتی یونگی هم توی ۸ سالگیش قدرتش رو به دست آورد ولی جیمین توی پنج سالگی قدرتش رو به دست آورد و کنترلش براش سخت بود ولی وقتی دستش رو بست و مشت کرد استیوی در کار نبود و جیمین روی زمین افتاده بود دوست استیو "کارل" دوید تا جایی رفت که دیگه محو شد جین اولین کاری که کرد بدون در نظر گرفتن زخمی شدن قسمتی از بدنش به سمت جیمین رفت و با جیغی که کشید باعث شد بالاخره نامجون از هپروت در بیاد و به سرعت به سمتشون بره جیمین چشاش سفید سفید شده بود و بعد از اینکه وارد خون شدن جیمین بیدار شده بود و هیچی...... هیچی یادش نمیومد و بعد اون روز هر چقدر که از تلاش کرد که از قدرتش استفاده کنه نشد
پایان فلش بک*
الان هم وقتی یه کار کوچولو با قدرتش می کردکاملا خشکش میزد و حتی گاهی اوقات تا مرگم میرفت بعد از چند دقیقه روی زمین ایستادن آروم بلند شد و با نارایی که خیلی عمیق خوابیده بود رو به رو شد به نظرمیومد نمیتونه اینجا بخوابه خواست از اتاق خارج شه اما با دیدن گوشی نارا تصمیم گرفت شاید یه کوچولو یه کوچولو توش فضولی کنه گوشی رو برداشت و از آونجا که قبلاً پشت نارا داشت فیلم میدید برای یک لحظه نارا گوشیش رو باز کرد و رمز رو از اونجا یادش بود
.......
- ۶.۳k
- ۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط