پارت
پارت ۱۳
بعد از چند دقیقه جر و بحث بالاخره سه تا دختر تصمیم گرفتن که یک فیلم رو انتخاب کنن و همراه با خوراکی هایی که هانا بدون اجازه یونا گرفته بود نگاه کنن البته هیچکدوم از این سه نفر نمیدونستن که ۷ تا پسر دقیقاً دور و اطرافشون نشستن تا بتونن با اونا فیلم و تماشا کنم
*من از الان میگم این فیلم چرت خواهد بود و شما وسطای فیلم میزنین همون فیلمی که من انتخاب کردم
&کور خوندی وایسا تا بزنم شده برای اینکه حرص تو رو در بیارم تا آخرش رو ببینم
+بچه ها کل کل نکنین دیگه این فیلم محبوبه مطمئنم که خیلی خوب در میاد.... البته فکر کنم
*بیا خانم خودشون مطمئن نیستن چی گذاشتن
+آقا من میدونم خوبه تو با من چیکار داری؟ &خیلی هم خوبه
*بله بله فقط شما راست میگی اگه ده دقیقه دیگه خوابت نبرد
+بچه ها شروع شد ساکت باشین ببینم فیلم چیه
بعد این حرف نارا همه سرشون رو سمت تلویزیون برگردوندن و شروع به دیدن فیلم کردن البته هیچ کدومشون نمیدونتن که این فیلم قراره یه فیلم ترسناک باشه و تمام خوراکی های روی دستشون رو به مدت سه بار جیغ زدن روی هوا پرت کردن و در آخرش تمام خوراکی ها غیب شدن و این برای هانا که در حال جمع کردن و تمیز کاری بود مورد تعجب قرار گرفت چه جوری میشه خوراکی های غیب شده باشن؟ خب...... معلومه وقتی ۷ نفر دورت باشن و نامرئی هم باشن و بدون اینکه تو بدونی دست به چیپسات زدن مطمئنا چیپست دو ثانیه ای تموم میشد و خداروشکر که هانا بیش از اندازه خوراکی گرفته بود و حتی نصفش رو هم نخورده بودن بعد تمیز کاری هانا و یونا یه گوشه ولو شدن ولی خب بالاخره با اصرار های نارا تونستن به اتاقی که انتخاب کرده بودن ببرن اونجا اتاق هیچکس نبود چون اتاق مهمان بود اما اتاقی که نا را توش قرار بود بخوابه اتاق جیمین بود
.......
هر کدوم از اعضا یه گوشه ولو شده بودن جین و یونگی هم روی هم افتاده بودن البته از این نکته نگذریم که یونگی خواست جین رو بندازه پایین اما با پس گردنی ای که ازش خورد تصمیم گرفت که ساکت بمونه جین خشمگین خیلی خطرناک بود اما ترسناک تر از یونگی نه جیمین با کلی تلاش بالاخره آخرین پله رو رد کرد میدونست اگه مثل بقیه این ور اون ور ولوشه مطمئناً یا به دسته یکی از دخترا له میشد یا کمرش کل روز به فناش میداد بالاخره به اتاقش رسید ولی تا خواست بیفته روی تخت به سرعت خودش رو روی هوا نگه داشت و یهو روی زمین افتاد لحظه درد کل وجودش رو گرفت اون هیچ وقت نمیتونست از قدرتش استفاده کنه و این مشکل رو از وقتی که اون اتفاق افتاد تا ابد باهاش موند
فلش بک*
.........
بعد از چند دقیقه جر و بحث بالاخره سه تا دختر تصمیم گرفتن که یک فیلم رو انتخاب کنن و همراه با خوراکی هایی که هانا بدون اجازه یونا گرفته بود نگاه کنن البته هیچکدوم از این سه نفر نمیدونستن که ۷ تا پسر دقیقاً دور و اطرافشون نشستن تا بتونن با اونا فیلم و تماشا کنم
*من از الان میگم این فیلم چرت خواهد بود و شما وسطای فیلم میزنین همون فیلمی که من انتخاب کردم
&کور خوندی وایسا تا بزنم شده برای اینکه حرص تو رو در بیارم تا آخرش رو ببینم
+بچه ها کل کل نکنین دیگه این فیلم محبوبه مطمئنم که خیلی خوب در میاد.... البته فکر کنم
*بیا خانم خودشون مطمئن نیستن چی گذاشتن
+آقا من میدونم خوبه تو با من چیکار داری؟ &خیلی هم خوبه
*بله بله فقط شما راست میگی اگه ده دقیقه دیگه خوابت نبرد
+بچه ها شروع شد ساکت باشین ببینم فیلم چیه
بعد این حرف نارا همه سرشون رو سمت تلویزیون برگردوندن و شروع به دیدن فیلم کردن البته هیچ کدومشون نمیدونتن که این فیلم قراره یه فیلم ترسناک باشه و تمام خوراکی های روی دستشون رو به مدت سه بار جیغ زدن روی هوا پرت کردن و در آخرش تمام خوراکی ها غیب شدن و این برای هانا که در حال جمع کردن و تمیز کاری بود مورد تعجب قرار گرفت چه جوری میشه خوراکی های غیب شده باشن؟ خب...... معلومه وقتی ۷ نفر دورت باشن و نامرئی هم باشن و بدون اینکه تو بدونی دست به چیپسات زدن مطمئنا چیپست دو ثانیه ای تموم میشد و خداروشکر که هانا بیش از اندازه خوراکی گرفته بود و حتی نصفش رو هم نخورده بودن بعد تمیز کاری هانا و یونا یه گوشه ولو شدن ولی خب بالاخره با اصرار های نارا تونستن به اتاقی که انتخاب کرده بودن ببرن اونجا اتاق هیچکس نبود چون اتاق مهمان بود اما اتاقی که نا را توش قرار بود بخوابه اتاق جیمین بود
.......
هر کدوم از اعضا یه گوشه ولو شده بودن جین و یونگی هم روی هم افتاده بودن البته از این نکته نگذریم که یونگی خواست جین رو بندازه پایین اما با پس گردنی ای که ازش خورد تصمیم گرفت که ساکت بمونه جین خشمگین خیلی خطرناک بود اما ترسناک تر از یونگی نه جیمین با کلی تلاش بالاخره آخرین پله رو رد کرد میدونست اگه مثل بقیه این ور اون ور ولوشه مطمئناً یا به دسته یکی از دخترا له میشد یا کمرش کل روز به فناش میداد بالاخره به اتاقش رسید ولی تا خواست بیفته روی تخت به سرعت خودش رو روی هوا نگه داشت و یهو روی زمین افتاد لحظه درد کل وجودش رو گرفت اون هیچ وقت نمیتونست از قدرتش استفاده کنه و این مشکل رو از وقتی که اون اتفاق افتاد تا ابد باهاش موند
فلش بک*
.........
- ۶.۹k
- ۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط