ازدواج اجباری
صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و رفتم wcکارهای لازم رو کردم و اومدم بیرون لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین(علامت ا/ت+،پدر ا/ت پ.ت،مامان ا/ت م.ت)
+صبح بخیر
پ.ت:صبح بخیر دخترم
من.ت:صبح بخیر خوشگل مامان
رفتم نشستم و شروع کردم به خوردن صبحانه بعد تموم شدن صبحانه میخواستم پاشم که بابام گفت
پ.ت:ا/ت شب حاضر باش
+چشم پدر ولی میتونم بپرسم چرا؟؟
پ.ت:ببین ا/ت آقای جئون رو یادته نه؟؟ما با آقای جئون قرار داد بستیم ولی به شرط اینکه تو و پسر آقای جئون باهم ازدواج بکنید
+صبح بخیر
پ.ت:صبح بخیر دخترم
من.ت:صبح بخیر خوشگل مامان
رفتم نشستم و شروع کردم به خوردن صبحانه بعد تموم شدن صبحانه میخواستم پاشم که بابام گفت
پ.ت:ا/ت شب حاضر باش
+چشم پدر ولی میتونم بپرسم چرا؟؟
پ.ت:ببین ا/ت آقای جئون رو یادته نه؟؟ما با آقای جئون قرار داد بستیم ولی به شرط اینکه تو و پسر آقای جئون باهم ازدواج بکنید
۲۰.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.