پارت چهل
پارت چهل
اونیکس:خوبی فداتشم؟
اوهوم
اونیکس:چیزی میخوای برات بیارم؟
آب
گونمو بوسید و گف
اونیکس:همینجا بشین الان میارم
بش
بم داد و خوردم
اونیکس:ماری؟
بله؟
اونیکس:واست لباس راحتی میزارم برو حموم دوش بگیر بعد بیا بخوابیم
باشع
رفتم حموم و برگشتم
و تو حموم کلی برای اونیکس دلم کباب شد
اونیکس:برگشتی فداتشم؟
آره
اونیکس:باشه پس برو لباستو بپوش تا ت بپوشی واست دمنوش آماده میکنم
رفتم و لباس پوشیدم
اومدم رو مبل نشستم و اونیکس هم کنارم نشست یکمی دمنوش خوردم بم حس خوبی داد
اونیکس موهامو با سشوار خشک کرد
یکم رو مبل نشستیم و فیلم دیدیم
ساعت تقریبا ۳ بود
اونیکس:خوابت میاد؟
آره یکم
اونیکس:باشه
تلوزیونو خاموش کرد و رفتیم اتاق
دراز کشیدم و سرمو گذاشتم رو سینع ی اونیکس و اونم با موهام بازی میکرد
کم کم خوابم میومد و همینجوری خوابیدم
اونیکس**
خودمو بزور نگه میداشتم بوی ماری منو جذب کرده بود ولی با اینکه کنارم بود نخواستم اذیت بشه چون امروز خیلی واسش سخت گرفتم و و کم کم خوابش برد چراغ خوابو خاموش کردم خودمم کنارش خوابیدم
اونیکس:خوبی فداتشم؟
اوهوم
اونیکس:چیزی میخوای برات بیارم؟
آب
گونمو بوسید و گف
اونیکس:همینجا بشین الان میارم
بش
بم داد و خوردم
اونیکس:ماری؟
بله؟
اونیکس:واست لباس راحتی میزارم برو حموم دوش بگیر بعد بیا بخوابیم
باشع
رفتم حموم و برگشتم
و تو حموم کلی برای اونیکس دلم کباب شد
اونیکس:برگشتی فداتشم؟
آره
اونیکس:باشه پس برو لباستو بپوش تا ت بپوشی واست دمنوش آماده میکنم
رفتم و لباس پوشیدم
اومدم رو مبل نشستم و اونیکس هم کنارم نشست یکمی دمنوش خوردم بم حس خوبی داد
اونیکس موهامو با سشوار خشک کرد
یکم رو مبل نشستیم و فیلم دیدیم
ساعت تقریبا ۳ بود
اونیکس:خوابت میاد؟
آره یکم
اونیکس:باشه
تلوزیونو خاموش کرد و رفتیم اتاق
دراز کشیدم و سرمو گذاشتم رو سینع ی اونیکس و اونم با موهام بازی میکرد
کم کم خوابم میومد و همینجوری خوابیدم
اونیکس**
خودمو بزور نگه میداشتم بوی ماری منو جذب کرده بود ولی با اینکه کنارم بود نخواستم اذیت بشه چون امروز خیلی واسش سخت گرفتم و و کم کم خوابش برد چراغ خوابو خاموش کردم خودمم کنارش خوابیدم
- ۶۷
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط