نگهبان دریا
نگهبان دریا
پارت دوم
ویو ا.ت
با یوجین رفتیم پیش پدرامون
+پدر شما چطور میتونید جنی رو تو زندان بندازید
&پدر خواهش میکنم آزادش کنید
پدر یوجین: آزادش کنم که باهاش فرار کنی
+نه پدر ما فرار نمیکنیم خواهش میکنم جنی دوست صمیمی ما هست پدر خواهش میکنم
پدر ا.ت : چطور میتونی تو کار ما دخالت کنید هاا ؟!
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه یونگی اومد
@عمو جان خواهش میکنم جنی رو آزاد کنید من ،من جنی رو دوست دارم و نمیزارم دست یوجین بهش برسه
پدر یوجین : مطمئنی؟!
@بله مطمئن هستم
پدر ا.ت:آزادش کنید
ویو ا.ت
جنی رو آزاد کردند و رفتیم بیرون
که یوجین گفت :
#یونگی حرفی که...
@همش دروغ بود که جنی آزاد بشه
#ممنونم یونگی
@(لبخند)
اون روز گذشت و صبح شد وقتی بلند شدم لباسی که قرار بود بپوشم رو دیدم لباس رو یوجین خریده بود رفتم یه دوش گرفتم و یه آرایش کردم و لباس رو پوشیدم و رفتم پیش یوجین اون پیش جنی بود
+به سلامم @عهه ا.ت اومدی اومم چه لباس خوشگلی برات گرفتم هاا
+خیلی 😂😐
&ا.ت مبارکت باشه (ناراحت )
+احمق موضوع رو نگفتی
@نه مگه باید میگفتم ؟!
+خدایا ...(تعریف کردن کل ماجرا) همین دیگه من هیچوقت این احمق رو نمیگیرم
@احمق خودتی
+گگگ (ادا در آورد)
یونگی صدامون کرد و رفتیم تو سالن سر جاهامون وایستادع بودیم بهترین موقع زمانی بود که پدر ها میآمدند اون موقع در باز میشه چند دقیقه گذشت و در رو باز کردند منو یوجین سمت پدرهامون حرکت کردیم
برگشتم سمت یوجین و یه چشمک زدم همین که به پدر هامون رسیدیم سریع اون ها رو کنار زدم و سمت در دویدم
که با داد پدرم مواجه شدم
و پنج تا برادرام سمتم دویدن سریع از پله ها رفتم پایین و داشتم لب ساحل میدویدم اون ها خیلی از من دور شده بودند کفش هام داشت اذیت میکرد در اوردمشون داشتم میدویدم که دیدم یکنفر لب ساحل افتاده رفتم سمتش
+شت چه کراشه
ولی چرا زخمی بود اینم میدونستم اگر برادرام پیداش میکردند میشد برده برا همین بلندش کردم چقدر سنگین بود انداختم رو کولم و سریع شروع به حرکت کردم باید میرفتم سمت خونه دایی هیونجین پس رفتم سمت کلبه اون دایی من یه کلبه بزرگ داشت که یه سرش میخورد به وسط جنگل رفتم در رو باز کردم و وارد شدم
¶یا خدا چرا اینجایی این کیه؟!!
+دایی کمکش کن زخمی شده
¶اما... +بعدا تعریف میکنم
دایی داشت زخمش رو درمان میکرد و بامپیچی کرد که ....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
پارت دوم
ویو ا.ت
با یوجین رفتیم پیش پدرامون
+پدر شما چطور میتونید جنی رو تو زندان بندازید
&پدر خواهش میکنم آزادش کنید
پدر یوجین: آزادش کنم که باهاش فرار کنی
+نه پدر ما فرار نمیکنیم خواهش میکنم جنی دوست صمیمی ما هست پدر خواهش میکنم
پدر ا.ت : چطور میتونی تو کار ما دخالت کنید هاا ؟!
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه یونگی اومد
@عمو جان خواهش میکنم جنی رو آزاد کنید من ،من جنی رو دوست دارم و نمیزارم دست یوجین بهش برسه
پدر یوجین : مطمئنی؟!
@بله مطمئن هستم
پدر ا.ت:آزادش کنید
ویو ا.ت
جنی رو آزاد کردند و رفتیم بیرون
که یوجین گفت :
#یونگی حرفی که...
@همش دروغ بود که جنی آزاد بشه
#ممنونم یونگی
@(لبخند)
اون روز گذشت و صبح شد وقتی بلند شدم لباسی که قرار بود بپوشم رو دیدم لباس رو یوجین خریده بود رفتم یه دوش گرفتم و یه آرایش کردم و لباس رو پوشیدم و رفتم پیش یوجین اون پیش جنی بود
+به سلامم @عهه ا.ت اومدی اومم چه لباس خوشگلی برات گرفتم هاا
+خیلی 😂😐
&ا.ت مبارکت باشه (ناراحت )
+احمق موضوع رو نگفتی
@نه مگه باید میگفتم ؟!
+خدایا ...(تعریف کردن کل ماجرا) همین دیگه من هیچوقت این احمق رو نمیگیرم
@احمق خودتی
+گگگ (ادا در آورد)
یونگی صدامون کرد و رفتیم تو سالن سر جاهامون وایستادع بودیم بهترین موقع زمانی بود که پدر ها میآمدند اون موقع در باز میشه چند دقیقه گذشت و در رو باز کردند منو یوجین سمت پدرهامون حرکت کردیم
برگشتم سمت یوجین و یه چشمک زدم همین که به پدر هامون رسیدیم سریع اون ها رو کنار زدم و سمت در دویدم
که با داد پدرم مواجه شدم
و پنج تا برادرام سمتم دویدن سریع از پله ها رفتم پایین و داشتم لب ساحل میدویدم اون ها خیلی از من دور شده بودند کفش هام داشت اذیت میکرد در اوردمشون داشتم میدویدم که دیدم یکنفر لب ساحل افتاده رفتم سمتش
+شت چه کراشه
ولی چرا زخمی بود اینم میدونستم اگر برادرام پیداش میکردند میشد برده برا همین بلندش کردم چقدر سنگین بود انداختم رو کولم و سریع شروع به حرکت کردم باید میرفتم سمت خونه دایی هیونجین پس رفتم سمت کلبه اون دایی من یه کلبه بزرگ داشت که یه سرش میخورد به وسط جنگل رفتم در رو باز کردم و وارد شدم
¶یا خدا چرا اینجایی این کیه؟!!
+دایی کمکش کن زخمی شده
¶اما... +بعدا تعریف میکنم
دایی داشت زخمش رو درمان میکرد و بامپیچی کرد که ....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
۱.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.