نظر میخواماااااااااا
نظر میخواماااااااااا
~love me right~
ep⇨6
چپ چپ نگاشون کردم
تاعو:اوپا باید ظرفارو بشوری
چند دیقه سکوت شد
-اوپا؟
همه منفجر شدن کریس رفت سمت مبل.چانیول گوشیشو در اورد درحال خندیدن سلفی گرفت
لوهان پخش زمین شده بود چنو سوهو ام رفتن,
از کنارشون اومدم رد شم که چانیول دستمو گرفت:معلم این قانونه
-دوست ندارید که به رئیس لی بگم روز اول دارید ازم کار میکشید؟
دستمو از دستش کشیدم بیرون
رفتم سمت اتاقمو از پله ها رفتم بالا.
لبتابمو برداشتمو روشن کردم همونموقع هیوشین زنگ زد.
موهامو مرتب کردمو تماس تصویریو برقرار کردم
_سلام هیوشین
$سلام هانا حالت خوبه؟دختره ی کله شق
_اووووممممم بدک نیسم،من کله شقم؟تو منو برداشتی اوردی اینجا اینا واقعا وحشتناکن
$نمیتونی باهاشون کناربیای؟
_شوخی کردم تا فعلا که از من میترسن
$هانا اون چه لباسیه تنت کردی؟
_امممم تاب شلوارک
$نگوکه اونجوری رفتی جلوی اون دوازده تا
_آره یه دوساعت رفتم فک زدم اممم ناهارم خوردم
$هاناااااا درست حسابی لباس بپوش بین دوازده تا پسری اونوقت انقد بیخیالی
_هیوشیییین خودت گفتی بچه های خوبین
$مرد مردهههه
_هووووف
$دارم تاکید میکنم حواست باشه زیاد دور و برشون نپلک فقط مواقعی که تمرین رقص دارن تو میری لباس پوشیده و مناسب میپوشی،شبا در اتاقتو قفل میکنی
بهشون دلبسته نمیشی و اگه اتفاقی بین تو و یکی از اونا بیوفته،برای همیشه باید بری یا از این کشور یا از سئول،،، پس دارم بهت میگم حواستو جمع کن
اگه رئیس لی بفهمه بین تو و یکی از اونا رابطه ای هست اخراجت میکنه و تو دیگه جایی برای رفتن نداری هانا
_باشه بابا بزرگ فهمیدم خوابم میاد یکم میخوابم شب بیدار میشم
$هانا حرفام یادت نره هااااا درم قفل کن و....شبا هم گریه....نکن
دیگه من نیسم که هواتو داشته باشم
_اوکی بای
لبتابو بستمو گذاشتمش رو میز.یه نگاه به اتاقم انداختم
اتاقی که کاغذ دیواریاش بنفش بود.تختش هم همرنگ کاغذ دیواریا بود.
یه میز مطالعه و یه میز آرایشو کمد.
_همینم خوبه
رفتم سمت در که قفلش کنم
ولی چرا اینا انقد ساکتن،درو آروم باز کردم...
♪بکهیون♪
_این دختره با لی سومان رابطه ای داره؟
کریس:به توچه چان:رومخمه هاااا خوبه از ماهم کوچیکتره
لوهان:امروز نوبت کایه ظرف بشوره
کای:ای بمیرییییی
آروم آروم رفتم سمت پله ها و رفتم بالا
دی او:کجا میری بک؟
_میرم بخوابم کیونگسو
دی او:جالبه هیچوقت این مواقع نمیخوابیدی
_خو خوابم میاد
مرموز نگام کرد چشماش همونجوریشم وحشتناک بود الان شبیه قورباغه شده بود.
دی او:۲ ساعت دیگه بیدارت میکنم
رفتم سمت اتاقه دختره درش نیمه باز بود،نگاه کردم پشتش به من بود...داشت با یکی حرف میزد
تن سفید مثل برفش خیلی خودنمایی میکرد . چسبیدم به دره و با تمام وجود نگاش میکردم
صداش میومد( دارم تاکید میکنم حواست باشه زیاد دور و برشون نپلک فقط مواقعی که تمرین رقص دارن تو میری لباس پوشیده و مناسب میپوشی،شبا در اتاقتو قفل میکنی
بهشون دلبسته نمیشی و اگه اتفاقی بین تو و یکی از اونا بیوفته،برای همیشه باید بری یا از این کشور یا از سئول،،، پس دارم بهت میگم حواستو جمع کن
اگه رئیس لی بفهمه بین تو و یکی از اونا رابطه ای هست اخراجت میکنه و تو دیگه جایی برای رفتن نداری هانا)
یکم جا خوردم، چرا جایی برای رفتن نداره.رومو برگردوندم ولی هنوز به دره چسبیده بودم...آخ خاک تو مخ فضولت کنن بکهیون.
اوفی کشیدم برگشتم تا یه بار دیگه نگاش کنم که دیدم کریس داره از پله ها میاد بالا
وای الان کلمو میکنه.دستپاچه شده بودم، همونجوری که چسبیده بودم به دره رومو برگردوندم سمت اتاقه دختره که یهو دره باز شد.
با کله رفتم تو.یهو خوردم به یکی و بنگ خوردیم زمین
#lovemeright
~love me right~
ep⇨6
چپ چپ نگاشون کردم
تاعو:اوپا باید ظرفارو بشوری
چند دیقه سکوت شد
-اوپا؟
همه منفجر شدن کریس رفت سمت مبل.چانیول گوشیشو در اورد درحال خندیدن سلفی گرفت
لوهان پخش زمین شده بود چنو سوهو ام رفتن,
از کنارشون اومدم رد شم که چانیول دستمو گرفت:معلم این قانونه
-دوست ندارید که به رئیس لی بگم روز اول دارید ازم کار میکشید؟
دستمو از دستش کشیدم بیرون
رفتم سمت اتاقمو از پله ها رفتم بالا.
لبتابمو برداشتمو روشن کردم همونموقع هیوشین زنگ زد.
موهامو مرتب کردمو تماس تصویریو برقرار کردم
_سلام هیوشین
$سلام هانا حالت خوبه؟دختره ی کله شق
_اووووممممم بدک نیسم،من کله شقم؟تو منو برداشتی اوردی اینجا اینا واقعا وحشتناکن
$نمیتونی باهاشون کناربیای؟
_شوخی کردم تا فعلا که از من میترسن
$هانا اون چه لباسیه تنت کردی؟
_امممم تاب شلوارک
$نگوکه اونجوری رفتی جلوی اون دوازده تا
_آره یه دوساعت رفتم فک زدم اممم ناهارم خوردم
$هاناااااا درست حسابی لباس بپوش بین دوازده تا پسری اونوقت انقد بیخیالی
_هیوشیییین خودت گفتی بچه های خوبین
$مرد مردهههه
_هووووف
$دارم تاکید میکنم حواست باشه زیاد دور و برشون نپلک فقط مواقعی که تمرین رقص دارن تو میری لباس پوشیده و مناسب میپوشی،شبا در اتاقتو قفل میکنی
بهشون دلبسته نمیشی و اگه اتفاقی بین تو و یکی از اونا بیوفته،برای همیشه باید بری یا از این کشور یا از سئول،،، پس دارم بهت میگم حواستو جمع کن
اگه رئیس لی بفهمه بین تو و یکی از اونا رابطه ای هست اخراجت میکنه و تو دیگه جایی برای رفتن نداری هانا
_باشه بابا بزرگ فهمیدم خوابم میاد یکم میخوابم شب بیدار میشم
$هانا حرفام یادت نره هااااا درم قفل کن و....شبا هم گریه....نکن
دیگه من نیسم که هواتو داشته باشم
_اوکی بای
لبتابو بستمو گذاشتمش رو میز.یه نگاه به اتاقم انداختم
اتاقی که کاغذ دیواریاش بنفش بود.تختش هم همرنگ کاغذ دیواریا بود.
یه میز مطالعه و یه میز آرایشو کمد.
_همینم خوبه
رفتم سمت در که قفلش کنم
ولی چرا اینا انقد ساکتن،درو آروم باز کردم...
♪بکهیون♪
_این دختره با لی سومان رابطه ای داره؟
کریس:به توچه چان:رومخمه هاااا خوبه از ماهم کوچیکتره
لوهان:امروز نوبت کایه ظرف بشوره
کای:ای بمیرییییی
آروم آروم رفتم سمت پله ها و رفتم بالا
دی او:کجا میری بک؟
_میرم بخوابم کیونگسو
دی او:جالبه هیچوقت این مواقع نمیخوابیدی
_خو خوابم میاد
مرموز نگام کرد چشماش همونجوریشم وحشتناک بود الان شبیه قورباغه شده بود.
دی او:۲ ساعت دیگه بیدارت میکنم
رفتم سمت اتاقه دختره درش نیمه باز بود،نگاه کردم پشتش به من بود...داشت با یکی حرف میزد
تن سفید مثل برفش خیلی خودنمایی میکرد . چسبیدم به دره و با تمام وجود نگاش میکردم
صداش میومد( دارم تاکید میکنم حواست باشه زیاد دور و برشون نپلک فقط مواقعی که تمرین رقص دارن تو میری لباس پوشیده و مناسب میپوشی،شبا در اتاقتو قفل میکنی
بهشون دلبسته نمیشی و اگه اتفاقی بین تو و یکی از اونا بیوفته،برای همیشه باید بری یا از این کشور یا از سئول،،، پس دارم بهت میگم حواستو جمع کن
اگه رئیس لی بفهمه بین تو و یکی از اونا رابطه ای هست اخراجت میکنه و تو دیگه جایی برای رفتن نداری هانا)
یکم جا خوردم، چرا جایی برای رفتن نداره.رومو برگردوندم ولی هنوز به دره چسبیده بودم...آخ خاک تو مخ فضولت کنن بکهیون.
اوفی کشیدم برگشتم تا یه بار دیگه نگاش کنم که دیدم کریس داره از پله ها میاد بالا
وای الان کلمو میکنه.دستپاچه شده بودم، همونجوری که چسبیده بودم به دره رومو برگردوندم سمت اتاقه دختره که یهو دره باز شد.
با کله رفتم تو.یهو خوردم به یکی و بنگ خوردیم زمین
#lovemeright
۶.۲k
۱۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.