پارت سی و هفت
^بک چانگمین رفت عمارت پارک، چانیول بهش گفته امشب سوبیکو پس میده
-خوبه از همون اول نباید اهمیت میدادم میدونستم خودش خسته میشه
^خب بکهیون من برم ک کلی پرونده ریخته رو سرم
-باشه خدافظ
تماسو قط کرد و سمت اتاق دخترش رفت
دسته ی درو پایین کشید با دیدن همسرش ک روی تخت خواب صورتی سوبیک نشسته و به دیوار و عروسکا نگاه میکنه اهی کشید
بونا زیر چشماش سیاه شده بود
کابوس میدید و خودشو مقصر میدونست
کمتر غذا میخورد و مدام می اومد تو اتاق سوبیک
شاید تقصیر خود بک بود
-شب برمیگرده
-میخوای تورو اینطوری ببینه؟
-برو به خودت برس
•بک امروز تولدشه
-میدونم میخوام برم خرید
-توهم برو به خودت برس
بونا از روی تخت بلند شد و مقابل اینه ایستاد
•بک دلم شور میزنه
-نگران نباش دیگههه
-برو ببینم
دستشو دور بونا حلقه کرد همراه خودش به بیرون از اتاق برد
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
نمیدونست میخواد چه بلایی سرش بیاد
هیچی از اینا بعید نبود
با کشیده شدن دستش سرشو بالا اورد
•تند تر راه برو
داره اونو سمت زیرزمین میبره؟!!!!
با رسیدن به زیرزمین سوهو درشو باز کرد
•برو
+نمیخوام
با فشاری که به کمرش وارد شد با صورت رو زمین سرد افتاد
سوهو هلش داد!!
صورتش میسوخت
+ا... اییی
•خفه شو
سوهو گفت و در زیرزمینو بست
"قربان
•چیه
" یه دکتر با شما کار دارن
•کجاست؟
"بیرون ایستاده
" بزارم بیاد داخل؟
•اره
با رفتن سادو اونم دنبالش رفت
•خوش اومدی مینهو
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
-خوبه از همون اول نباید اهمیت میدادم میدونستم خودش خسته میشه
^خب بکهیون من برم ک کلی پرونده ریخته رو سرم
-باشه خدافظ
تماسو قط کرد و سمت اتاق دخترش رفت
دسته ی درو پایین کشید با دیدن همسرش ک روی تخت خواب صورتی سوبیک نشسته و به دیوار و عروسکا نگاه میکنه اهی کشید
بونا زیر چشماش سیاه شده بود
کابوس میدید و خودشو مقصر میدونست
کمتر غذا میخورد و مدام می اومد تو اتاق سوبیک
شاید تقصیر خود بک بود
-شب برمیگرده
-میخوای تورو اینطوری ببینه؟
-برو به خودت برس
•بک امروز تولدشه
-میدونم میخوام برم خرید
-توهم برو به خودت برس
بونا از روی تخت بلند شد و مقابل اینه ایستاد
•بک دلم شور میزنه
-نگران نباش دیگههه
-برو ببینم
دستشو دور بونا حلقه کرد همراه خودش به بیرون از اتاق برد
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
نمیدونست میخواد چه بلایی سرش بیاد
هیچی از اینا بعید نبود
با کشیده شدن دستش سرشو بالا اورد
•تند تر راه برو
داره اونو سمت زیرزمین میبره؟!!!!
با رسیدن به زیرزمین سوهو درشو باز کرد
•برو
+نمیخوام
با فشاری که به کمرش وارد شد با صورت رو زمین سرد افتاد
سوهو هلش داد!!
صورتش میسوخت
+ا... اییی
•خفه شو
سوهو گفت و در زیرزمینو بست
"قربان
•چیه
" یه دکتر با شما کار دارن
•کجاست؟
"بیرون ایستاده
" بزارم بیاد داخل؟
•اره
با رفتن سادو اونم دنبالش رفت
•خوش اومدی مینهو
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
۳.۱k
۱۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.