خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت 8
ویو ا. ت
بم رو بردم پیش کوک کوک هنوز خواب بود یکم گذشت که دیدیم داره تکون میخوره یواش یواش داشت چشماشو باز میکرد
وقتی اینجوری میبینمش دلم براش غش میره خیلی کیوته اوخودا قربونش بشم
چشماشو باز کرد تا منو دید نشست و با حالت جدی گفت
_اینجا چخبره من کجام (جدی )
+نترس چیزس نیست فقط من تو رو دزدیدم همین
_چی! تو! یه دختر کوچولو! تو منو دزدیدی جالبه اون وقت چطوری
+خب باید بگم بله من همین دختر کوچولوی جلوت تو رو دزدیدم و حالا اگه میخوای بدونی چطوری باید قول بدی نترسی چون من واقعا کاری باهات ندارم
_باشه قول میدم نمیترسم پس بگو
+قول دادی ها
_وا قول دادم بگو دیگه
+اوکی ببین من یه خوناشامم و تو رو باقدرت هیپنوتیزم اوردمت
_هه پس منم گرگینه م مسخره بازی رو بزار کنار
+ببین من کاملا جدی ام من یه خوناشامم
_پس ثابت کن
+اوکی
خودم رو تبدیل به خوناشام کردم و به شکل معلق رو هوا وایسادم
به کوک نگاه کردم انگار رنگش پرید به شکل انسانیم برگشتم و گفتم
+حالا باور میکنی که من یه خوناشامم
_اون چ چی بود که م من دیدیم تو ی یکم پیش رو هو هوا وایساده بودییییی(باترس و لکنت که کاملا معلوم بود شکه شده )
+اره ببین اروم باش من خب نترس من کاریت ندارم
_میشه دندونا تو ببینم (با شک و تردید)
+اوکی (تعجب کرده)
رفتم جلوش ای کردم که دندونام معلوم شه وقتی دندونای نیشم رو دید گفت
_باشه پس تو یه خوناشامی اوکی قبول با من چیکار داری میگی کاریم نداری پس چرا منو دزدیدی
+خوبه که قبول کردی من یه خوناشامم خب چیزه میدونی من من اوف چرا گفتنش انقد سخته خدا
_تو چی ببین راحت بهم بگو
+خب من من دوست دارم( دوست دارم رو تند گفت)
_چییییی تو منو دوست داری وات فاخ
+خب منم ادمم من احساسات دارم
_ببین تو یه خوناشامی خب چطور میگی یه ادمی
+خب من هنوز یه هفته نشده که خوناشامم اوف خدا
_چی تو تازه تبدیل به خوناشام شدی
+اله(مظلومانه و کیوت و بچه گانه)
_اوخی کیوت(تو دلش) ببین میدونم دوسم داری ولی بزار برم خب ببیم من سگم حونه تنهاس باید برم پیش اون بعد پی دی نیم منو میکشه اگه نرم
+اونجارو نگاه من رفتم بم رو اوردم و پی دی نیم هم بهت تا یه مدت مرخصی داد راستی چنتا از وسایل خودت و بم هم اوردم که راحت باشی
_چی بم بم رو چطور اوردی الا این به کنار پی دی نیم چطور بهم مرخصی داد
+پی دی نیم رو هیپنوتیزمش کردم و اون از مرخصی چیزه واسه بم حقیقتا دو روز به صورت نامرئی دنبالت میومدم و با بم دویت شدم و امروز رقتم برم رو خیلی اسون اوردم
_چی پس درست حس میکردم واقعا که من فک کردم دیونه شدم ای خدا کمک
+ببین ازم ناراحت نشو خب باید همه کارا رو درست انجام میدادم
_یعنی تو نمیزاری من برم
+ناح(با لحن بچگانه )
_
#اد_جئون
پارت 8
ویو ا. ت
بم رو بردم پیش کوک کوک هنوز خواب بود یکم گذشت که دیدیم داره تکون میخوره یواش یواش داشت چشماشو باز میکرد
وقتی اینجوری میبینمش دلم براش غش میره خیلی کیوته اوخودا قربونش بشم
چشماشو باز کرد تا منو دید نشست و با حالت جدی گفت
_اینجا چخبره من کجام (جدی )
+نترس چیزس نیست فقط من تو رو دزدیدم همین
_چی! تو! یه دختر کوچولو! تو منو دزدیدی جالبه اون وقت چطوری
+خب باید بگم بله من همین دختر کوچولوی جلوت تو رو دزدیدم و حالا اگه میخوای بدونی چطوری باید قول بدی نترسی چون من واقعا کاری باهات ندارم
_باشه قول میدم نمیترسم پس بگو
+قول دادی ها
_وا قول دادم بگو دیگه
+اوکی ببین من یه خوناشامم و تو رو باقدرت هیپنوتیزم اوردمت
_هه پس منم گرگینه م مسخره بازی رو بزار کنار
+ببین من کاملا جدی ام من یه خوناشامم
_پس ثابت کن
+اوکی
خودم رو تبدیل به خوناشام کردم و به شکل معلق رو هوا وایسادم
به کوک نگاه کردم انگار رنگش پرید به شکل انسانیم برگشتم و گفتم
+حالا باور میکنی که من یه خوناشامم
_اون چ چی بود که م من دیدیم تو ی یکم پیش رو هو هوا وایساده بودییییی(باترس و لکنت که کاملا معلوم بود شکه شده )
+اره ببین اروم باش من خب نترس من کاریت ندارم
_میشه دندونا تو ببینم (با شک و تردید)
+اوکی (تعجب کرده)
رفتم جلوش ای کردم که دندونام معلوم شه وقتی دندونای نیشم رو دید گفت
_باشه پس تو یه خوناشامی اوکی قبول با من چیکار داری میگی کاریم نداری پس چرا منو دزدیدی
+خوبه که قبول کردی من یه خوناشامم خب چیزه میدونی من من اوف چرا گفتنش انقد سخته خدا
_تو چی ببین راحت بهم بگو
+خب من من دوست دارم( دوست دارم رو تند گفت)
_چییییی تو منو دوست داری وات فاخ
+خب منم ادمم من احساسات دارم
_ببین تو یه خوناشامی خب چطور میگی یه ادمی
+خب من هنوز یه هفته نشده که خوناشامم اوف خدا
_چی تو تازه تبدیل به خوناشام شدی
+اله(مظلومانه و کیوت و بچه گانه)
_اوخی کیوت(تو دلش) ببین میدونم دوسم داری ولی بزار برم خب ببیم من سگم حونه تنهاس باید برم پیش اون بعد پی دی نیم منو میکشه اگه نرم
+اونجارو نگاه من رفتم بم رو اوردم و پی دی نیم هم بهت تا یه مدت مرخصی داد راستی چنتا از وسایل خودت و بم هم اوردم که راحت باشی
_چی بم بم رو چطور اوردی الا این به کنار پی دی نیم چطور بهم مرخصی داد
+پی دی نیم رو هیپنوتیزمش کردم و اون از مرخصی چیزه واسه بم حقیقتا دو روز به صورت نامرئی دنبالت میومدم و با بم دویت شدم و امروز رقتم برم رو خیلی اسون اوردم
_چی پس درست حس میکردم واقعا که من فک کردم دیونه شدم ای خدا کمک
+ببین ازم ناراحت نشو خب باید همه کارا رو درست انجام میدادم
_یعنی تو نمیزاری من برم
+ناح(با لحن بچگانه )
_
#اد_جئون
۶.۴k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.