فیک شوگا

فیک شوگا
گذر سال
پارت ۲۹
.
.
اومد نزدیکم که گفتم :مرخص شدم واست کیک نارنگی میپزم
این حرفو زدم که کلا موضوعی که هست و فراموش کنه
شوگا:کیک نارنگی !
ا.ت:اره
شوگا:واییی خدااا ممنونم
ا.ت:تو الان واسه چی شکر کردی؟
شوگا :واسه این که قراره کیک نارنگی بخورم
ا.ت: پوکر فیس
شوگا:اممم حرف بدی زدم
ا.ت:نه حرف بدی نزدی فقط آماده باش
شوگا:آماده چی؟
یهو دمپایی به شکم شوگا اصابت کرد
شوگا:ایییییییی
ا.ت«خنده واییی خدا اااا حالا دیدی
شوگا:چیرو
ا.ت:خداااا.
شوگا؛ اومد نزدیکم و درگوشم با صدای بمش گفت : اینکاری که کردی رو یادم میمونه خانوم کوچولو
ا.ت:یاااااا من کوچولو نیستم
شوگا:هستی
ا.ت:نیستم
شوگا :« میگم هستی
ا.ت:من میگم نیستم
شوگا:من میگم هستم
ا.ت:تو کی باشی که بگی
شوگا:شوهر ایندت
ا.ت:اوه چه از خود راضی اقارو باش
که در وا شد و جیمین اومد تو
ا.ت:ا سلام جیمین خوبی
جیمین:من که خوبم تو خوبی حالت بهتره
ا.ت:اره حالم بهتره
شوگا:منم که کشک
جیمین:دقیقا
شوگا:مزاحم
جیمین:چیزی گفتی
شوگا:اره
جیمین:بگو دوباره
شوگا: نه خیر میخواستی همون اول بشنوی
جیمین :شنیدم میخواستم بدونم دوباره میگی یانه
شوگا:اره مزاحم
جیمین :نه خیر خودت مزاحمی
شوگا:اصن از ا.ت بپرسیم
همزمان برگشتن سمت من
شوگا:کدوممون مزاحمه من یا جیمین
ا.ت:هردوتون
شوگا و جیمین: 😑
ا.ت:😁 یه کاری مردم هردوتون بسوزین
شوگا:نخیرم من نسوختم
ا.ت:اره اصن مشخصه
.
.
بچه ببخشید اصلا این فیک نمی‌دونم چرا نیومد چهار پنج بار گذاشتم همین فیکو ولی نیومد دستام شکست ببخشید که بازم دیر شد💗
حمایت🩷💜