قلب بنفش(پارت 1)
دیانا:منتظر ارسلان بودم ساعت 12 بود
خیلی دیر کرده بود
ارسلان:دیانا هی زنگ میزد و من جواب نمیدادم
تا رسیدم خونه
دیانا:کجا بودی ارسلان
ارسلان:خودتم که میدونی جلسه
دیانا:یعنی هر شب و هر هفته جلسه داری
ارسلان:آره(با داد)
دیانا:سکوت کردم و رفتم تو اتاق و خوابیدم
ارسلان:هستی پشت سر هم پیام میداد و تهدیدم میکرد
دیانا : صدای زنگ گوشیم از خواب بیدارم کرد
ارسلان:هستی زنگ زد
دیانا:خیلی مشکوک بودم به ارسلان
ارسلان:به هستی پیام دادم که زنگ نزن ،نمیشد حتی بش بگم پیش دیانا هستم
دیانا:بیخیال شدم و خوابیدم
ارسلان:گوشی رو خاموش کردم و رفتم پیش دیانا که بخوابم
دیانا:ارسلان اومد داخل اتاق من خودمو زدم به اینکه خوابم
ارسلان:دیانا من که میدونم نخوابیدی
ناراحت نشو
دیانا:چشامو باز کردم و صورتمو روبه روش کردم
ارسلان:لباشو بوسیدم و بقلش کردم
دیانا:رفتم بغلش و گریه کردم
ارسلان:🙂✨
دیانا: بیا بخوابیم
ارسلان:بیا بغلم عشقم
دیانا:من برم آب بخورم بیام
خیلی دیر کرده بود
ارسلان:دیانا هی زنگ میزد و من جواب نمیدادم
تا رسیدم خونه
دیانا:کجا بودی ارسلان
ارسلان:خودتم که میدونی جلسه
دیانا:یعنی هر شب و هر هفته جلسه داری
ارسلان:آره(با داد)
دیانا:سکوت کردم و رفتم تو اتاق و خوابیدم
ارسلان:هستی پشت سر هم پیام میداد و تهدیدم میکرد
دیانا : صدای زنگ گوشیم از خواب بیدارم کرد
ارسلان:هستی زنگ زد
دیانا:خیلی مشکوک بودم به ارسلان
ارسلان:به هستی پیام دادم که زنگ نزن ،نمیشد حتی بش بگم پیش دیانا هستم
دیانا:بیخیال شدم و خوابیدم
ارسلان:گوشی رو خاموش کردم و رفتم پیش دیانا که بخوابم
دیانا:ارسلان اومد داخل اتاق من خودمو زدم به اینکه خوابم
ارسلان:دیانا من که میدونم نخوابیدی
ناراحت نشو
دیانا:چشامو باز کردم و صورتمو روبه روش کردم
ارسلان:لباشو بوسیدم و بقلش کردم
دیانا:رفتم بغلش و گریه کردم
ارسلان:🙂✨
دیانا: بیا بخوابیم
ارسلان:بیا بغلم عشقم
دیانا:من برم آب بخورم بیام
۵.۴k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.