من وتو

من وتو
Part29

ویو صبح کوک
با افتابی که به چشمم میخورد از خواب اروم بیدار شدم  و ا. ت هنوز خواب بود تصمیم گرفتم کلا بیدارش نکنم چون خیلی ناز خوابیده بود رفتم پایین تا صبحانه رو برای اولین روزی که زن و شوهریم اماده کنم 

ا. ت ویو
از خواب بیدار شدم دیدم کوک نیست گفتم حتما بیدار شده رفتم حمومو ی لباس خوب پوشیدم امروز کوک مرخصی گرفته بود چون قرار بود بریم برای عروسی خرید کنیم اماده شدمو ی اراش ریز کردمو رفتم پایین که دیدم کوک برام پنکیک درست کرده واییی چقدر این بشر کیوته

کوک: خوب خوابیدی

ا. ت: اره ممنون واییییی اینا برای منه

کوک : اوهم

ا. ت: ممنونم از کجا فهمیدی پنکیک دوس دارم ها

کوک: دیگه دیگه خبرا میرسه بعد 2تامون باهم خندیدیم
 
بعد صبحانه
کوک: ا. ت( کمی بلند چون ا. ت طبقه بالا هست)

ا. ت: جانم

کوک: حاضری بریم دیر میشه ها

ا. ت: اره بریم...........
دیدگاه ها (۰)

من و تو Part30 ا. ت ویو ماشین تو ماشین بودیم داشتیم میرفتیم....

Part14یونگی ویو ا.تو بغل کردم گذاشتمش رو تخت کفشاشو دراوردم ...

چقدر حمایتاتون کمه خدایی🥲

من و توPart28 اوت ویو صبامروز خیلی خوشحال بودم چون قراره منو...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط