فیک به عشق باور دارم
فیک به عشق باور دارم
پارت ششم
+ چیییی 🤨
~ همینکه گفتم
+ اما اون ، اون شروع کرددد ...من نمیتونم بخاطر اشتباه یکی دیگه تنبیه بشم 😒
~ تو که هنوز تنبیه نشدی خانم کیم !
+ همینکه کلاس رو از دست بدم تنبیه
~ کافیه خانم کیم ا.ت شما به دو دلیل میرین دفتر یک بهم زدن کلاس و گرفتن وقت دیگران و دو نقض قانون و آقای کیم تهیونگ شما به یک دلیل که اونم نقض قانون هست میرید دفتر حالا هم دیگه کافیه حرف نزنید و برین بیرونننن حالاااااا
ا.ت تو ذهنش( این منصفانه نیست عایششش پسره ی عنتر منو انداخته تو دردسررر) ( هوششش گزار 🔪🔪🔪)
ویو ا.ت : از کلاس اومدیم بیرون و توی راهرو بودیم که ته واسه خودش داشت یه ور دیگه میرفت عاییشش پسره ی خنگ ( جانم؟🔪🔪😠)
+ ا.ت هوی خنگول خان اعظم دفتر مدیر از این طرفه
_ زر نزن بابا منکه تو این مدرسه نبودم و مثل تو هم همش پام به دفتر کشیده نمیشه که بلد باشمش
+تو چه گوه اضافه بر وعده غذاییت خوردی ؟😠
_ تو الان بهم چی گفتیییی؟؟؟😠
ویو تهیونگ:
وقتی اینو بهم گفت خیلی بهم برخورد اون داشت بهم توهین میکرد فکر کرده کیه ؟
رفتم سمتش اصلا برام مهم نبود کیه ؟ چه شکلیه ؟ یا قراره با این حرکت چه دردسری در آینده برام ساخته شه خیلی سریع رفتم سمتش و با عصبانیت و حرص نگاهش کردم و دستمو بلند کردم و ...
ویو ا.ت :
بعد این حرفم لبخند تمسخر آمیزی زدم و اون عصبانی ترش کرد و خیلی سریع اومد سمتم و دستش بلند کرد و ...
ویو ته :
با تمام توان دستمو سمت صورتش بردم که محکم بزنمش ... اما اون دستمو گرفت و مانع برخوردش با صورتش شد ...
ا.ت توی ذهنش ( آخییی ... نتونستی بزنیم ... من استادِ این کارم 😏)
+ من تو خوابتم ازت کتک نمیخورم تازه اومدی این مدرسه و منو نمیشناسی پس کاری باهات ندارم ... اما یکم که بگذره خودت میفهمی چه اشتباه بزرگی کردی که باهام در افتادی منو دست کم نگیر ... ( لبخندِ تمسخر آمیز😏 )
ویو راوی :
بعد این حرف ا.ت تهیونگ کمی نگران شد منظورش چیه از دست کم گرفتن و اشتباه و در افتادن چیه اما ته اگه یه چیزی یاد گرفته بود این بود که بهترین دفاع حمله اس پس گفت
_ حالا میبینیم که کیو دستم کم گرفته ( نگاه جدی و سرد)
+ بی صبرانه منتظرم 😏
بعد از زدن این حرف ا.ت دست تهیونگ رو چسبوند به قفسه سینه اش (قفسه سینه خود ته نه ا.ت ) و بعد هولش داد عقب و با لبخند تمسخر آمیزی برگشت که ....
مایل به حمایت بیب ¿
پارت ششم
+ چیییی 🤨
~ همینکه گفتم
+ اما اون ، اون شروع کرددد ...من نمیتونم بخاطر اشتباه یکی دیگه تنبیه بشم 😒
~ تو که هنوز تنبیه نشدی خانم کیم !
+ همینکه کلاس رو از دست بدم تنبیه
~ کافیه خانم کیم ا.ت شما به دو دلیل میرین دفتر یک بهم زدن کلاس و گرفتن وقت دیگران و دو نقض قانون و آقای کیم تهیونگ شما به یک دلیل که اونم نقض قانون هست میرید دفتر حالا هم دیگه کافیه حرف نزنید و برین بیرونننن حالاااااا
ا.ت تو ذهنش( این منصفانه نیست عایششش پسره ی عنتر منو انداخته تو دردسررر) ( هوششش گزار 🔪🔪🔪)
ویو ا.ت : از کلاس اومدیم بیرون و توی راهرو بودیم که ته واسه خودش داشت یه ور دیگه میرفت عاییشش پسره ی خنگ ( جانم؟🔪🔪😠)
+ ا.ت هوی خنگول خان اعظم دفتر مدیر از این طرفه
_ زر نزن بابا منکه تو این مدرسه نبودم و مثل تو هم همش پام به دفتر کشیده نمیشه که بلد باشمش
+تو چه گوه اضافه بر وعده غذاییت خوردی ؟😠
_ تو الان بهم چی گفتیییی؟؟؟😠
ویو تهیونگ:
وقتی اینو بهم گفت خیلی بهم برخورد اون داشت بهم توهین میکرد فکر کرده کیه ؟
رفتم سمتش اصلا برام مهم نبود کیه ؟ چه شکلیه ؟ یا قراره با این حرکت چه دردسری در آینده برام ساخته شه خیلی سریع رفتم سمتش و با عصبانیت و حرص نگاهش کردم و دستمو بلند کردم و ...
ویو ا.ت :
بعد این حرفم لبخند تمسخر آمیزی زدم و اون عصبانی ترش کرد و خیلی سریع اومد سمتم و دستش بلند کرد و ...
ویو ته :
با تمام توان دستمو سمت صورتش بردم که محکم بزنمش ... اما اون دستمو گرفت و مانع برخوردش با صورتش شد ...
ا.ت توی ذهنش ( آخییی ... نتونستی بزنیم ... من استادِ این کارم 😏)
+ من تو خوابتم ازت کتک نمیخورم تازه اومدی این مدرسه و منو نمیشناسی پس کاری باهات ندارم ... اما یکم که بگذره خودت میفهمی چه اشتباه بزرگی کردی که باهام در افتادی منو دست کم نگیر ... ( لبخندِ تمسخر آمیز😏 )
ویو راوی :
بعد این حرف ا.ت تهیونگ کمی نگران شد منظورش چیه از دست کم گرفتن و اشتباه و در افتادن چیه اما ته اگه یه چیزی یاد گرفته بود این بود که بهترین دفاع حمله اس پس گفت
_ حالا میبینیم که کیو دستم کم گرفته ( نگاه جدی و سرد)
+ بی صبرانه منتظرم 😏
بعد از زدن این حرف ا.ت دست تهیونگ رو چسبوند به قفسه سینه اش (قفسه سینه خود ته نه ا.ت ) و بعد هولش داد عقب و با لبخند تمسخر آمیزی برگشت که ....
مایل به حمایت بیب ¿
۴.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۲