پادشاه من
پارت ۱۲
اون پسر قد بلنده اومد و دم گوش سو گفت: من و این یکی داداش های توی هستیم بقیه چیز ها رو بعدا واست تعریف میکنم و میگم.
سو: باشه
ا پسر قد بلنده : خب حالا بیا بریم
که دست سو رو گرفت
از زبان سو
چرا اصلا نترسیدم؟
سو: وایسا چرا من اصلا ازت نترسیدم؟
از زبان نویسنده
و ایزانا هم که فکر کرد قراره سو رو از دست بده اومد جلوی اون پسر قد بلنده و گفت: تو کیش میشی و اینجا چیکار میکنی؟
و اون پسر قد بلنده هم گفت: من و این یکی داداش هاش هستیم پس نگرانش نباش.
و این حرف باعث شد ایزانا یک کم آروم بگیره اما بعد گفت: چرا تا الان نیومدی دنبالش؟
اون دوتا باهم: چون قبلش زیر ۱۸ سال بودیم.( این رو در طول داستان متوجه میشید تنها چیزی که الان میتونم بگم اینه که اینا ۱۸ سالشون نیست فقط یک سری چیز ها رو دارن تظاهر میکنن.)
پایان
_____________
ادامه دارد...
#انیمه
#توکیو_ریونجرز
#مایکی
#ایزانا
#پادشاه_من
#کاکوچو
#هایتان
#ران
#ریندو
#سناریو
#وانتشات
#عاشقانه
اون پسر قد بلنده اومد و دم گوش سو گفت: من و این یکی داداش های توی هستیم بقیه چیز ها رو بعدا واست تعریف میکنم و میگم.
سو: باشه
ا پسر قد بلنده : خب حالا بیا بریم
که دست سو رو گرفت
از زبان سو
چرا اصلا نترسیدم؟
سو: وایسا چرا من اصلا ازت نترسیدم؟
از زبان نویسنده
و ایزانا هم که فکر کرد قراره سو رو از دست بده اومد جلوی اون پسر قد بلنده و گفت: تو کیش میشی و اینجا چیکار میکنی؟
و اون پسر قد بلنده هم گفت: من و این یکی داداش هاش هستیم پس نگرانش نباش.
و این حرف باعث شد ایزانا یک کم آروم بگیره اما بعد گفت: چرا تا الان نیومدی دنبالش؟
اون دوتا باهم: چون قبلش زیر ۱۸ سال بودیم.( این رو در طول داستان متوجه میشید تنها چیزی که الان میتونم بگم اینه که اینا ۱۸ سالشون نیست فقط یک سری چیز ها رو دارن تظاهر میکنن.)
پایان
_____________
ادامه دارد...
#انیمه
#توکیو_ریونجرز
#مایکی
#ایزانا
#پادشاه_من
#کاکوچو
#هایتان
#ران
#ریندو
#سناریو
#وانتشات
#عاشقانه
۵.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.