برده کوچولوی من
برده کوچولوی من
``فصل دوم``
part 4
زبان راوی.🥂
جئون و ات زندگی خوبی رو در کنار هم داشتن اما اوایل ات عاشق کوک نبود چند سال پیش بخاطر اینکه در ازدواج اجباری ات کوک اومد و ات رو نجات داد از اون ازدواج مشکلات زیادی براشون پیش اومد .....
کوک به نسبت به همه بی اعتماد شده بود و با هیچ کس به صورت عاطفی و احساسی رفتار نمیکرد .... وقتی که ات متوجه این موضوع شد خودش میخواست حال کوک رو خوب کنه برای همین ات کوک رو به دکتر برد و کوک میگفت که من مشکل خاصی ندارم اما
مشکلش زیاد بزرگ بود وقتی که رفتن دکتر اون آدم خوبی بود و قصر میداد به کوک تا بتونه آروم باشه بعد مدتها دیدن که کوک حالش بدتر و بدتر میشه و فهمید که خدمتکار شخصی کوک که براش غذا درست میکنه ... توی غذاش از دارو های متنوع ای استفاده میکرد و کوک هم همه اینها رو از چشم
ات میدید و دکتر کوک هم کم کم عاشق ات شده بود جئون هم روی عروسکش حساس بود تا وقتی که فهمید اون دکتر رو کشت ....
جئون هم یه شب مست میکنه و به خونه میره و میخواسته ات رو به دار بکشه ولی اجوشی بهشون کمک میکنه .... کوک هم فکر صبح بیدار میشه و اینکه اجوشی میخواست ات جای امنی داشته باشه به کوک میگه که اون مرده ....
چند ماهی دنبالش میگرده و بخاطر این فکر میکرد مرگ ات تقصیر خودشه دیونه شده بود کشتن آدما رو دو برابر کرده بود ..... و الان تسلیم سرنوشت شده .....
زبان ت ویو 🥂
اون نباید منو میدید ..... یک بار پیشش رفته بودم اون فکر میکرد که من مردم اما بعد انگار مثل یه دوست بود این عذابم میداد ....
(دکتر ®)
®خانم جئون نمیخواین امروز برین پیش همسرتون ... اون یک هفته ای میشه که بدتر شدن و هیچ چیز یادشون نمیاد فراموشی که گرفته بودن ما فکر میکردیم خوب میشن و دوز های بیشتر و قویتر زدیم اما .....
دخترک پرید وسط صحبت های اون مرد
+هوم باشه میرم اما آخرین باریه که میرم
دکتر لبخند رضایت بخشی از مهربونیه ات زد و اون رو به سمت اتاق راهنمایی کرد
®فقط یادتون باشه اگه اتفاقی افتاد این آمپول رو گردنش بزنید آرام بخشه سریع آروم میشن
چرا ات با این حرف دکتر دلش گرفت و انگار داشت بغضش رو مخفی میکرد ....
الان باید با جئون می بود و خاطرات قشنگی میساختند اما الان باید بهش حمله میکرد و آرام بخش میزد .....
اینم یه سوپرایزی دیگه 🥂
حمایت کنید اصلا حمایت نمیکند و منم با حمایت خوشحال کنید شرط نداریم دیگه
اما ۹۰۰ تایم کنید 🌚🥂
``فصل دوم``
part 4
زبان راوی.🥂
جئون و ات زندگی خوبی رو در کنار هم داشتن اما اوایل ات عاشق کوک نبود چند سال پیش بخاطر اینکه در ازدواج اجباری ات کوک اومد و ات رو نجات داد از اون ازدواج مشکلات زیادی براشون پیش اومد .....
کوک به نسبت به همه بی اعتماد شده بود و با هیچ کس به صورت عاطفی و احساسی رفتار نمیکرد .... وقتی که ات متوجه این موضوع شد خودش میخواست حال کوک رو خوب کنه برای همین ات کوک رو به دکتر برد و کوک میگفت که من مشکل خاصی ندارم اما
مشکلش زیاد بزرگ بود وقتی که رفتن دکتر اون آدم خوبی بود و قصر میداد به کوک تا بتونه آروم باشه بعد مدتها دیدن که کوک حالش بدتر و بدتر میشه و فهمید که خدمتکار شخصی کوک که براش غذا درست میکنه ... توی غذاش از دارو های متنوع ای استفاده میکرد و کوک هم همه اینها رو از چشم
ات میدید و دکتر کوک هم کم کم عاشق ات شده بود جئون هم روی عروسکش حساس بود تا وقتی که فهمید اون دکتر رو کشت ....
جئون هم یه شب مست میکنه و به خونه میره و میخواسته ات رو به دار بکشه ولی اجوشی بهشون کمک میکنه .... کوک هم فکر صبح بیدار میشه و اینکه اجوشی میخواست ات جای امنی داشته باشه به کوک میگه که اون مرده ....
چند ماهی دنبالش میگرده و بخاطر این فکر میکرد مرگ ات تقصیر خودشه دیونه شده بود کشتن آدما رو دو برابر کرده بود ..... و الان تسلیم سرنوشت شده .....
زبان ت ویو 🥂
اون نباید منو میدید ..... یک بار پیشش رفته بودم اون فکر میکرد که من مردم اما بعد انگار مثل یه دوست بود این عذابم میداد ....
(دکتر ®)
®خانم جئون نمیخواین امروز برین پیش همسرتون ... اون یک هفته ای میشه که بدتر شدن و هیچ چیز یادشون نمیاد فراموشی که گرفته بودن ما فکر میکردیم خوب میشن و دوز های بیشتر و قویتر زدیم اما .....
دخترک پرید وسط صحبت های اون مرد
+هوم باشه میرم اما آخرین باریه که میرم
دکتر لبخند رضایت بخشی از مهربونیه ات زد و اون رو به سمت اتاق راهنمایی کرد
®فقط یادتون باشه اگه اتفاقی افتاد این آمپول رو گردنش بزنید آرام بخشه سریع آروم میشن
چرا ات با این حرف دکتر دلش گرفت و انگار داشت بغضش رو مخفی میکرد ....
الان باید با جئون می بود و خاطرات قشنگی میساختند اما الان باید بهش حمله میکرد و آرام بخش میزد .....
اینم یه سوپرایزی دیگه 🥂
حمایت کنید اصلا حمایت نمیکند و منم با حمایت خوشحال کنید شرط نداریم دیگه
اما ۹۰۰ تایم کنید 🌚🥂
۴۰.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.