فیک چند پارتی جیمین (تولد دوباره)(پارت ۲)
فیک چند پارتی جیمین (تولد دوباره)(پارت ۲)
سال ها و سال ها میگذشت و پادشاه سعی میکرد تا وقتی ملکه دوباره متولد میشه کار های جدید رو امتحان کنه پادشاه یک مدت طبیب روستا شده بود و مردن رو درمان میکرد اونها هم بهش مرغ ، زرت ، سیب زمینی و پول میدادن بعدش پادشاه تاجر شد همینجوری کار های جدید رو امتحان میکرد و از طریق اونها پول در میآورد و پولدار شده بود براش جالب بود اون الان از وقتی که داخل قصر بود هم پولدار تر هست
۲۳۰ سال بعد
۲۳۰ سال گذشته بود و پادشاه الان ۲۴۲ ساله بود و جالب اینجاست که با اینکه ۲۴۲ سالش بود ولی شبیه ۲۲ ساله ها بود و هیچ فرقی با ۲۳۰ سال پیش نداشت چند سال پیش وقتی که ۱۹۹ سالش بود شروع کرد به گشتن دنبال ملکه تا الان اما هنوز ملکه رو پیدا نکرده هرچی میگذره میلش به خون بیشتر میشه اما اون نمیتونه همینجوری خون مردم رو بخوره برای همین خدمتکار استخدام میکنه و از خون اونها تغذیه میکنه و بعد از پاک کردن ذهنشون اونا رو اخراج میکنه
& الو
# بله
& به خدمتکار جدید نیاز دارم
# زود واست پیدا میکنم
کیم تهیونگ صمیمی ترین دوست پادشاه یا جیمین و راز دار ترین هم هست تهیونگ میدونه جیمین یک خوناشامه و کمکش میکنه تا عشقش رو پیدا کنه و بتونه خوب خون بخوره تا حالش بد نشه گاهی وقتا هم جیمین مجبوره ازخون حیوانات تغذیه کنه چون خدمتکار دیر پیدا میشه
ا.ت ویو
امروز از شرکت چند بار بهم زنگ زدن و گفتن نیاز به خدمتکار دارن و من قراره برم اونجا میگن اونجا خونه پارک جیمین هست یک عمارت بزرگ که بیشتر شبیه قصر هست از وقتی وارد این کار شدم آرزوم بوده اونجا کار کنم چون اونجا خیلی خوشگله تمام کسایی که اونجا کار میکردن به دلایل نامعلوم اخراج شدم ولی من به خودم قول دادم کار هامو خوب انجام بدم تا اخراج نشم
حاضر شدم و لباسامو پوشیدم یک لباس بافتنی با یک شلوار لی چون زمستان هست و هوا خیلی سرده بقیه لباسامو داخل چمدون گذاشتم و راه افتاد به یک شرکتی رسیدم یک مرد خیلی خوشتیپ دم درش بود امد جلو تر
# شما باید خانم کیم ا.ت باشید
* بله خودمم
# من کیم تهیونگ هستم دوست صمیمی پارک جیمین باید بامن بیاید تا ببرمتون به عمارت
* چشم
امد جلو و چمدون هامو ازم گرفت خیلی مهربان بود بعدم در ماشینش رو باز کرد تا من بشینم
سال ها و سال ها میگذشت و پادشاه سعی میکرد تا وقتی ملکه دوباره متولد میشه کار های جدید رو امتحان کنه پادشاه یک مدت طبیب روستا شده بود و مردن رو درمان میکرد اونها هم بهش مرغ ، زرت ، سیب زمینی و پول میدادن بعدش پادشاه تاجر شد همینجوری کار های جدید رو امتحان میکرد و از طریق اونها پول در میآورد و پولدار شده بود براش جالب بود اون الان از وقتی که داخل قصر بود هم پولدار تر هست
۲۳۰ سال بعد
۲۳۰ سال گذشته بود و پادشاه الان ۲۴۲ ساله بود و جالب اینجاست که با اینکه ۲۴۲ سالش بود ولی شبیه ۲۲ ساله ها بود و هیچ فرقی با ۲۳۰ سال پیش نداشت چند سال پیش وقتی که ۱۹۹ سالش بود شروع کرد به گشتن دنبال ملکه تا الان اما هنوز ملکه رو پیدا نکرده هرچی میگذره میلش به خون بیشتر میشه اما اون نمیتونه همینجوری خون مردم رو بخوره برای همین خدمتکار استخدام میکنه و از خون اونها تغذیه میکنه و بعد از پاک کردن ذهنشون اونا رو اخراج میکنه
& الو
# بله
& به خدمتکار جدید نیاز دارم
# زود واست پیدا میکنم
کیم تهیونگ صمیمی ترین دوست پادشاه یا جیمین و راز دار ترین هم هست تهیونگ میدونه جیمین یک خوناشامه و کمکش میکنه تا عشقش رو پیدا کنه و بتونه خوب خون بخوره تا حالش بد نشه گاهی وقتا هم جیمین مجبوره ازخون حیوانات تغذیه کنه چون خدمتکار دیر پیدا میشه
ا.ت ویو
امروز از شرکت چند بار بهم زنگ زدن و گفتن نیاز به خدمتکار دارن و من قراره برم اونجا میگن اونجا خونه پارک جیمین هست یک عمارت بزرگ که بیشتر شبیه قصر هست از وقتی وارد این کار شدم آرزوم بوده اونجا کار کنم چون اونجا خیلی خوشگله تمام کسایی که اونجا کار میکردن به دلایل نامعلوم اخراج شدم ولی من به خودم قول دادم کار هامو خوب انجام بدم تا اخراج نشم
حاضر شدم و لباسامو پوشیدم یک لباس بافتنی با یک شلوار لی چون زمستان هست و هوا خیلی سرده بقیه لباسامو داخل چمدون گذاشتم و راه افتاد به یک شرکتی رسیدم یک مرد خیلی خوشتیپ دم درش بود امد جلو تر
# شما باید خانم کیم ا.ت باشید
* بله خودمم
# من کیم تهیونگ هستم دوست صمیمی پارک جیمین باید بامن بیاید تا ببرمتون به عمارت
* چشم
امد جلو و چمدون هامو ازم گرفت خیلی مهربان بود بعدم در ماشینش رو باز کرد تا من بشینم
۶۱.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.