پارت هفتم دوست دخترم باش
پارت هفتم دوست دخترم باش
_رزی حالت خوبه؟؟
#عههه پس اسمش رزیه
رونا اومد و دستمو گرفت و از زمین بلندم کرد
+اخخخ پامم اوف رونا پام دوباره درد گرفت اخخ
#چیزه خب دکتر مگه نگفت چیزی نشده
&چییی؟دکتر چی گفته؟نمیفهمم شما ها همو میشناسید؟
+ خب چیزه من فقط......من فقط می خواستم
داشتم از زمین بلند میشدم که دوباره پام از مچ درد گرفت
+اخخخ رونا پام خیلی درد میکنه
#نکنه برای پاتون مشکلی پیش اومده دکتر نفهمیده؟ولی شما که تو کنسرت پاتون خوب بود
تا تهیونگ اینو گفت اب تو گلوم افتاد و شروع کردم به سرفه در همین حین گوشی رونا هم زنگ خورد.
_رزی خوبی؟آب همراهت نداری؟
&چرا من دارم بفرمایید
بطری آب رو از جانگکوک گرفتم و آب خوردم
_وااای رزی بدبخت شدیم صابخونس
+چییییی؟؟؟! چی میخوای بهش بگی
رونا گوشی و برداشت و گفت
_سلام ببخشی
اما هنوز هیچی نگفته صدای داد صابخونه از اونطرف گوشی میومد که می گفت
صابخونه:بهت گفته بودم که هر چه زودتر جمع کنی بری ولی گوش نکردی من الان دم در خونم
_چییییی؟کجاین؟خواهش میکنم
+رونا چی شده اروم باش
صابخونه:دارم خونه رو تخلیه میکنیم به نفعته که الان بیای و کلید خونه رو بدی وگرنه میام آبروی نداشتت رو میبرم و قطع کرد
_الو؟الو؟خواهش میکنم بردارید
دست رونا رو گرفتم و بلند شدم اما هنوز پام درد می کرد
+رونا اروم باش بگو چی گفت چرا داد میزد؟
اما رونا ایندفعه دیگه پاهاش شل شد و روی زمین افتاد و شروع کرد به گریه
_رزی بدبخت شدیم صابخونه داره تخلیه میکنه چیکار کنیم؟خوابگاه هم که جامون نمیدن 😭😭😭😭
رفتم سمت رونا و بغلش کردم
+نگران نباش یه کاریش میکنیم
فلش بک تهیونگ
دیدم دارن تو بغل هم گریه میکنن و این فقط بخاطر این بود که خونشون رو تخلیه کرده بودن و نمیتونستن جایی رو پیدا کنن بخوابن در همین حین فکری به ذهنم رسید
#شاید این بهترین راه تشکر باشه
رو کردم سمت رزی که همین الان اسمش رو فهمیده بودم و گفتم
#بیاین خونه ما
پایان پارت هفتم
لایک و فالو یادتون نره🤓
_رزی حالت خوبه؟؟
#عههه پس اسمش رزیه
رونا اومد و دستمو گرفت و از زمین بلندم کرد
+اخخخ پامم اوف رونا پام دوباره درد گرفت اخخ
#چیزه خب دکتر مگه نگفت چیزی نشده
&چییی؟دکتر چی گفته؟نمیفهمم شما ها همو میشناسید؟
+ خب چیزه من فقط......من فقط می خواستم
داشتم از زمین بلند میشدم که دوباره پام از مچ درد گرفت
+اخخخ رونا پام خیلی درد میکنه
#نکنه برای پاتون مشکلی پیش اومده دکتر نفهمیده؟ولی شما که تو کنسرت پاتون خوب بود
تا تهیونگ اینو گفت اب تو گلوم افتاد و شروع کردم به سرفه در همین حین گوشی رونا هم زنگ خورد.
_رزی خوبی؟آب همراهت نداری؟
&چرا من دارم بفرمایید
بطری آب رو از جانگکوک گرفتم و آب خوردم
_وااای رزی بدبخت شدیم صابخونس
+چییییی؟؟؟! چی میخوای بهش بگی
رونا گوشی و برداشت و گفت
_سلام ببخشی
اما هنوز هیچی نگفته صدای داد صابخونه از اونطرف گوشی میومد که می گفت
صابخونه:بهت گفته بودم که هر چه زودتر جمع کنی بری ولی گوش نکردی من الان دم در خونم
_چییییی؟کجاین؟خواهش میکنم
+رونا چی شده اروم باش
صابخونه:دارم خونه رو تخلیه میکنیم به نفعته که الان بیای و کلید خونه رو بدی وگرنه میام آبروی نداشتت رو میبرم و قطع کرد
_الو؟الو؟خواهش میکنم بردارید
دست رونا رو گرفتم و بلند شدم اما هنوز پام درد می کرد
+رونا اروم باش بگو چی گفت چرا داد میزد؟
اما رونا ایندفعه دیگه پاهاش شل شد و روی زمین افتاد و شروع کرد به گریه
_رزی بدبخت شدیم صابخونه داره تخلیه میکنه چیکار کنیم؟خوابگاه هم که جامون نمیدن 😭😭😭😭
رفتم سمت رونا و بغلش کردم
+نگران نباش یه کاریش میکنیم
فلش بک تهیونگ
دیدم دارن تو بغل هم گریه میکنن و این فقط بخاطر این بود که خونشون رو تخلیه کرده بودن و نمیتونستن جایی رو پیدا کنن بخوابن در همین حین فکری به ذهنم رسید
#شاید این بهترین راه تشکر باشه
رو کردم سمت رزی که همین الان اسمش رو فهمیده بودم و گفتم
#بیاین خونه ما
پایان پارت هفتم
لایک و فالو یادتون نره🤓
۴.۰k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.