واژه ای محکوم به حبس
تا قبل از آن موقع شب های زیادی چشمانم را نبستم تا به معنای آن کلمه دست پیدا کنم در بسیاری از کتاب ها به دنبال معنای فقط یک کلمه به نام " عشق " گشتم و با کتاب های بی زبان بسیاری سخن گفتم اما عشق من به تو فراتر از کتاب ها بود.
تا آنجایی که من می دانستم عشق مفهومی عظیم بود واژه ای غیر قابل تعریف و توصیف که در زندان کلمات مبحوس شده بود اما خیلی به کار می رفت و مردم بدون هیچ وسواسی از این واژه. برای ساده ترین لذت ها و تشکر ها استفاده می کردند واژه ای که تا به آن موقع برایم بی مفهوم بود پس از آشنایی با تو من بی خبر از هر چیز شروع به نوشتن می کردم شاید ذهنم کمی مرتب تر می شد اما همین که متوجه می شدم چه چیزهایی می نوشتم فورا کاغذ را مچاله می کردم و از جایم می پریدم در آن زمان شقیقه هایم باتصور تو به تپش می افتاد وگوش هایم وقتی صدای تو را از میان جمیعت می شنید تیز تر می شد و چیزی روی قلبم سنگینی می کرد.
تا آنجایی که من می دانستم عشق مفهومی عظیم بود واژه ای غیر قابل تعریف و توصیف که در زندان کلمات مبحوس شده بود اما خیلی به کار می رفت و مردم بدون هیچ وسواسی از این واژه. برای ساده ترین لذت ها و تشکر ها استفاده می کردند واژه ای که تا به آن موقع برایم بی مفهوم بود پس از آشنایی با تو من بی خبر از هر چیز شروع به نوشتن می کردم شاید ذهنم کمی مرتب تر می شد اما همین که متوجه می شدم چه چیزهایی می نوشتم فورا کاغذ را مچاله می کردم و از جایم می پریدم در آن زمان شقیقه هایم باتصور تو به تپش می افتاد وگوش هایم وقتی صدای تو را از میان جمیعت می شنید تیز تر می شد و چیزی روی قلبم سنگینی می کرد.
- ۴.۸k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط