سناریو توکیو ریونجرزتومان
🖤💛سناریو توکیو ریونجرز(تومان)💛🖤
🖤💛part:1💛🖤
🖤💛شخصیت:مایکی💛🖤
🖤💛موضوع:وقتی داری گریه میکنی💛🖤
🖤💛نکته:شما دوست دختر مایکی هستید و باهم هم خونهاید💛🖤
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆♡
*ویو نویسنده*
امروز توی راه خونه وقتی داشتی از مدرسه برمیگشتی،قلدر مدرسه با زیر دستاش اومدن و کلی اذیتت کردن و در آخر یکی زدن تو گوشت.
تو اون موقع خیلی عصبانی شدی و بغض کردی ولی خیلی پوکر از کنارشون گذشتی و اومدی خونه و رفتی تو اتاقت و روی تخت نشستی و شروع کردی به گریه کردن.
بعد از چند مین مایکی دره خونه رو باز کرد و داد زد....
مایکی:دوریاکی کوچولو.کجایی؟
تو جوابی ندادی و هی گریه میکردی.
مایکی بعد از اینکه دقت کرد متوجه صدای گریه ات شد و اومد کنار در اتاقت و در زد.
مایکی:دوریاکی کوچولو.میتونم بیام داخل؟
ا/ت:هق....بی....هق..بیا
مایکی اومد داخل اتاق و وقتی دید که داری گریه میکنی سریع اومد کنارت نشست و تو رو گذاشت رو پاهاش.
مایکی:دوریاکی کوچولو.چی شده؟کسی اذیتت کرده؟(نگران و عصبی)
(ا/ت تو بغل مایکی آروم شد و گریه اش بند اومد)
ا/ت:امروز تو راه اومدن به خونه قلدر مدرسه با زیر دستاش جلوم رو گرفتن و کلی اذیتم کردن و یکی زدن توی گوشم(با بغض)
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~
🖤💛الان بقیه اش رو الان میزارم💛🖤
🖤💛part:1💛🖤
🖤💛شخصیت:مایکی💛🖤
🖤💛موضوع:وقتی داری گریه میکنی💛🖤
🖤💛نکته:شما دوست دختر مایکی هستید و باهم هم خونهاید💛🖤
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆♡
*ویو نویسنده*
امروز توی راه خونه وقتی داشتی از مدرسه برمیگشتی،قلدر مدرسه با زیر دستاش اومدن و کلی اذیتت کردن و در آخر یکی زدن تو گوشت.
تو اون موقع خیلی عصبانی شدی و بغض کردی ولی خیلی پوکر از کنارشون گذشتی و اومدی خونه و رفتی تو اتاقت و روی تخت نشستی و شروع کردی به گریه کردن.
بعد از چند مین مایکی دره خونه رو باز کرد و داد زد....
مایکی:دوریاکی کوچولو.کجایی؟
تو جوابی ندادی و هی گریه میکردی.
مایکی بعد از اینکه دقت کرد متوجه صدای گریه ات شد و اومد کنار در اتاقت و در زد.
مایکی:دوریاکی کوچولو.میتونم بیام داخل؟
ا/ت:هق....بی....هق..بیا
مایکی اومد داخل اتاق و وقتی دید که داری گریه میکنی سریع اومد کنارت نشست و تو رو گذاشت رو پاهاش.
مایکی:دوریاکی کوچولو.چی شده؟کسی اذیتت کرده؟(نگران و عصبی)
(ا/ت تو بغل مایکی آروم شد و گریه اش بند اومد)
ا/ت:امروز تو راه اومدن به خونه قلدر مدرسه با زیر دستاش جلوم رو گرفتن و کلی اذیتم کردن و یکی زدن توی گوشم(با بغض)
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~
🖤💛الان بقیه اش رو الان میزارم💛🖤
- ۵.۲k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط