پارت ششم چند پارتی(متاسفم)👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پارت ششم چند پارتی(متاسفم)👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ات: من واقعا معذرت میخوام م من تورو رها نکردم فقط گیج بودم بعد از اینکه اصلحه رو اون موقع تو دستت دیدم و بعدم پدر و مادرم که غرق در خون افتاده بودن زمین فکر دیگه ای نمیتونستم بکنم جیمین من من
جیمین پرید وسط حرفش و گفت: هیس ولش کن
حالا اومدی بری یا پیشم میمونی؟ مثل گذشته
ات: چه بخوای چه نخوای دیگه ولت نمیکنم مستر پارک
جیمین خندید ولی زود سینشو فشار داد
ات و کوکی و تهیونگ باهم : حالت خوبه؟؟؟
تهیونگ: تو اصن برا چی میخندی تا حالت خوب نشده نباید تکون بخوری به بدنت فشار میاد
جیمین درحالی که هنوز درد داشت گفت: اوم ب ب باشه
جیمین : خب دیگه شما برین بیرون با ات کار دارم
کوکی: چیه خانم هنوز دو روزه نیومده میخوای ببوسیش
تهیونگ : شایدم قصد،سرویس دهیه
جیمین : هردوتون خفه شین سریع گمشین بیرون بیشعورای منحرف
ات: تهیونگ از همون بچگیتم منحرف بودی
تهیونگ : مثلا من از تو بزرگترم
کوکی : من که دیگه از انحرافات تو خبر دارم منم این از راه بدر کرد
جیمین : قصد ندارین برین
کوکی : بیا بریم تهیونگ کارشون داره دیر میشه 😂😂
ات:😳😦
جیمین درحالی که بالشت سمت اون دوتا پرت میکنه به ات نگاه میکنه و با چهره ات مواجه میشه و بهش میگه :
نترس به خدا کاریت ندارم اینا منحرفن
ات: ولی من کارت دارم😈
جیمین : چی؟ 😐
ات: قصد دارم تلافی این سالارو همین الان بکنم ولی خودم زدم ناکارت کردم
فعلا فقط با لب شروع میکنیم تا بعد که بهتر شدی بقیش
جیمین😳: تو از کی انقد منحرف شدی
ات: 🙃
جیمین :منحرف کی بودی تو ( در حالی که لپ ات و میکشه )
ات: منحرف تو
جیمین 😶: خدایا خودت کمک کن من بچه پاکیم
تموم شد خودم میدونم بد شد ولی اولیش بود
ات: من واقعا معذرت میخوام م من تورو رها نکردم فقط گیج بودم بعد از اینکه اصلحه رو اون موقع تو دستت دیدم و بعدم پدر و مادرم که غرق در خون افتاده بودن زمین فکر دیگه ای نمیتونستم بکنم جیمین من من
جیمین پرید وسط حرفش و گفت: هیس ولش کن
حالا اومدی بری یا پیشم میمونی؟ مثل گذشته
ات: چه بخوای چه نخوای دیگه ولت نمیکنم مستر پارک
جیمین خندید ولی زود سینشو فشار داد
ات و کوکی و تهیونگ باهم : حالت خوبه؟؟؟
تهیونگ: تو اصن برا چی میخندی تا حالت خوب نشده نباید تکون بخوری به بدنت فشار میاد
جیمین درحالی که هنوز درد داشت گفت: اوم ب ب باشه
جیمین : خب دیگه شما برین بیرون با ات کار دارم
کوکی: چیه خانم هنوز دو روزه نیومده میخوای ببوسیش
تهیونگ : شایدم قصد،سرویس دهیه
جیمین : هردوتون خفه شین سریع گمشین بیرون بیشعورای منحرف
ات: تهیونگ از همون بچگیتم منحرف بودی
تهیونگ : مثلا من از تو بزرگترم
کوکی : من که دیگه از انحرافات تو خبر دارم منم این از راه بدر کرد
جیمین : قصد ندارین برین
کوکی : بیا بریم تهیونگ کارشون داره دیر میشه 😂😂
ات:😳😦
جیمین درحالی که بالشت سمت اون دوتا پرت میکنه به ات نگاه میکنه و با چهره ات مواجه میشه و بهش میگه :
نترس به خدا کاریت ندارم اینا منحرفن
ات: ولی من کارت دارم😈
جیمین : چی؟ 😐
ات: قصد دارم تلافی این سالارو همین الان بکنم ولی خودم زدم ناکارت کردم
فعلا فقط با لب شروع میکنیم تا بعد که بهتر شدی بقیش
جیمین😳: تو از کی انقد منحرف شدی
ات: 🙃
جیمین :منحرف کی بودی تو ( در حالی که لپ ات و میکشه )
ات: منحرف تو
جیمین 😶: خدایا خودت کمک کن من بچه پاکیم
تموم شد خودم میدونم بد شد ولی اولیش بود
۶.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.