پارت پنجم چند پارتی(متاسفم)👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پارت پنجم چند پارتی(متاسفم)👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
جیمین : اییی مثل اینکه تیر خوردما( خیلی اروم مثل صدایی که از ته چاه میاد 😂)
تهیونگ : ب بخشید
هیونگ خیلی بدی بدجنس اخه سه روزبیهوش بودی از نگرانی مردم 😭😭😭😭
جیمین : 😅😅
ات: منم اینجاما
(جیمین به طرف صدا برگش و ات و دید و با زحمت و با کمک کوکی رو تخت نشست )
جیمین: نگو که نگرانم بودی که باورم نمیشه وقتی خودت این کارو کردی حالا نگرانم باشی
راستی معذرت میخوام که قاتل پدر مادرت نمرده
ات : من معذرت میخوام تهیونگ بهم توضیح داد ولی من اونموقع خون جلو چشمامو گرفته بود و نفهمیدم دارم چی کار میکنم
نویسنده گل: ات بعد از گفتن این حرف سریع پرید بغل جیمین و جیمین از این حرکت تعجب کرده بود براچی باید بغلش کنه وقتی رهاش کرده وقتی خودش.......
جیمین : اییی مثل اینکه تیر خوردما( خیلی اروم مثل صدایی که از ته چاه میاد 😂)
تهیونگ : ب بخشید
هیونگ خیلی بدی بدجنس اخه سه روزبیهوش بودی از نگرانی مردم 😭😭😭😭
جیمین : 😅😅
ات: منم اینجاما
(جیمین به طرف صدا برگش و ات و دید و با زحمت و با کمک کوکی رو تخت نشست )
جیمین: نگو که نگرانم بودی که باورم نمیشه وقتی خودت این کارو کردی حالا نگرانم باشی
راستی معذرت میخوام که قاتل پدر مادرت نمرده
ات : من معذرت میخوام تهیونگ بهم توضیح داد ولی من اونموقع خون جلو چشمامو گرفته بود و نفهمیدم دارم چی کار میکنم
نویسنده گل: ات بعد از گفتن این حرف سریع پرید بغل جیمین و جیمین از این حرکت تعجب کرده بود براچی باید بغلش کنه وقتی رهاش کرده وقتی خودش.......
۲.۶k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.