پیدایم کن
از زير سنگ هم شده پيدايم كن!
دارم كم كم اين فيلم را باور مى كنم
و اين سياهى لشكرِ عظيم
عجيب خوب بازى مى كنند.
در خيابان ها
كافه ها
كوچه ها
هى جا عوض مى كنند وُ
همين كه سَر برگردانم
صحنه ى بعدى را آماده كرده اند.
از لا به لاى فصل هاى نمايش
بيرونم بكش!
برفى بر پيراهنم نشانده اند
كه آب نمى شود،
از كلماتى مثل خورشيد هم استفاده كردم
نشد!
و اين آدم برفىِ درون
كه هى اسكلت صدايش مى كنند
عمق زمستان است در من.
اصلاً از عمقِ تاريكِ صحنه پيدايم كن!
از پروژكتورهاى روز و شب
از سكانس هاى تكرارى زمين، خسته ام!
دريا را مچاله مى كنم
مى گذارم زير سر
زُل مى زنم به مقواى سياهِ چسبيده به آسمان
و با نوار جيرجيرك
به خواب مى روم.
نوار را كه برگردانند
خروس مى خواند.
از زير تخت هم شده پيدايم كن!
مى ترسم
مى ترسم چاقويى در پهلويم فرو كنند
يا گلوله اى در سرم شليك
و بعد بگويند:
"خُب،
نقشت اين بود."
#گروس_عبدالملكيان
از كتابِ حفره ها
نشر چشمه
دارم كم كم اين فيلم را باور مى كنم
و اين سياهى لشكرِ عظيم
عجيب خوب بازى مى كنند.
در خيابان ها
كافه ها
كوچه ها
هى جا عوض مى كنند وُ
همين كه سَر برگردانم
صحنه ى بعدى را آماده كرده اند.
از لا به لاى فصل هاى نمايش
بيرونم بكش!
برفى بر پيراهنم نشانده اند
كه آب نمى شود،
از كلماتى مثل خورشيد هم استفاده كردم
نشد!
و اين آدم برفىِ درون
كه هى اسكلت صدايش مى كنند
عمق زمستان است در من.
اصلاً از عمقِ تاريكِ صحنه پيدايم كن!
از پروژكتورهاى روز و شب
از سكانس هاى تكرارى زمين، خسته ام!
دريا را مچاله مى كنم
مى گذارم زير سر
زُل مى زنم به مقواى سياهِ چسبيده به آسمان
و با نوار جيرجيرك
به خواب مى روم.
نوار را كه برگردانند
خروس مى خواند.
از زير تخت هم شده پيدايم كن!
مى ترسم
مى ترسم چاقويى در پهلويم فرو كنند
يا گلوله اى در سرم شليك
و بعد بگويند:
"خُب،
نقشت اين بود."
#گروس_عبدالملكيان
از كتابِ حفره ها
نشر چشمه
۳.۶k
۰۴ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.