...
...
ساقی بریز جامی که دل از درد عشق رها شود
ترسـم که با نگاه چون شب او نمازم قضا شود
چنگی بزن به تار دلـم که در این جـان پر ز درد
با نغمههای ساز تو جـانم شفا و دردم دوا شود
بی سِحر تو نشسته به غم دل بی نوا چـه سود
با من بمان که مبـاد این قصه بی تو برملا شود
با یاد تو چه شبهـا که نشستم به دعا و مدعا
اشک من است مخواه که دل به بلا مبتلا شود
پیچیده عطر تو در مشام من ای درد بی پایان
بگذر ز دل که ترسم به اشکمن بهتو جفا شود
افسون عشقتو ازجنس درد رنگ تاریکی است
کی این سکوت تلخ به شوق دیدنت صدا شود
رسوا شدم بهنگاهمستت ایغزال خوش خرام
روی از من مگیر که به قهر تو اینعمر فنا شود
مجنون شـدم در عشق فریاد از این خیال خام
زین سرنوشت شُوم و قلبیکه باخون حنا شود
هرچند شکسته ندا به غم هجر کوچههای سرد
میترسم از تو از آن وقت که عشق کیمیا شود
#سروده_های_عاشقانه
ساقی بریز جامی که دل از درد عشق رها شود
ترسـم که با نگاه چون شب او نمازم قضا شود
چنگی بزن به تار دلـم که در این جـان پر ز درد
با نغمههای ساز تو جـانم شفا و دردم دوا شود
بی سِحر تو نشسته به غم دل بی نوا چـه سود
با من بمان که مبـاد این قصه بی تو برملا شود
با یاد تو چه شبهـا که نشستم به دعا و مدعا
اشک من است مخواه که دل به بلا مبتلا شود
پیچیده عطر تو در مشام من ای درد بی پایان
بگذر ز دل که ترسم به اشکمن بهتو جفا شود
افسون عشقتو ازجنس درد رنگ تاریکی است
کی این سکوت تلخ به شوق دیدنت صدا شود
رسوا شدم بهنگاهمستت ایغزال خوش خرام
روی از من مگیر که به قهر تو اینعمر فنا شود
مجنون شـدم در عشق فریاد از این خیال خام
زین سرنوشت شُوم و قلبیکه باخون حنا شود
هرچند شکسته ندا به غم هجر کوچههای سرد
میترسم از تو از آن وقت که عشق کیمیا شود
#سروده_های_عاشقانه
۱۳.۸k
۱۱ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.