فیک:
فیک:
The girl I bon’t like
پارت11:
جیمین:
من واقعا انتظار نداشتمـ ک یونگی منو ت خونش راه نده اونمـ منــــ دیدمـ اون دخترا دارنـ نگاه میکننـ راستش ازشونـ خجالت میکشیدمـ مخصوصا اونی ک بهش گفته بودمـ خوشگله بعدد نامجون گفت:
_خوب شما خودتونو معرفی نمیگنین؟؟
یکیشون گفت:
_من اچا ام
رو ب اون یکی ک نامجونو مسخره کرده بود گفت:
_می چا....
بعدی همونی ک غشید:
_جونا
بعدی گفت:
_سانا... خواهر سانهیـ...
دختر سانا بغضش گرفت ک اونی ک بهش گفته بودم خوشگله بغلش کرد و بعدش اچا گفت:
_رزان یا رز
نامجون گفت:
_ب هر حال خوشوقتمـ 😊
اچا ی خنده ی زورکی ارومی زد و گفت:
_همچنینــــــ😊
بعد رزان گفت:
_ حالا ما باید سانهیو پیدا کنیمـ...
جین _هی من میگمـ اینا ادب میخوان این نامجون بی حیا میگه ندارن نگاه دختر مردمـو دزدیـدهـ پدسگـــــ 😂😂
هممون بلند خندیدیمـ ولی دخترا ارومـ مخندیدنـ:
جین _ میزنمتونا.... پدسگای بی حیا مخصوصا ت جیمینـ...
+واااا... اون بی حیایی کرده من بی حیا شدمـ...
جین _دیش....
جلو دهنشو از پشت بچها گرفتم و از پشت داشتمـــــ فشش میدادم و اونم با بدبختی حرف میزد...!
جین اوووووییییی....
دستمو برداشتم از روی دهنش و گفت:
_ بی حیا چو بی حیا بیند خوششـ اید....
جین ی چش غوره ای رفت ک نامجون گفت:
_بسه دیگه نیومدین سیرکـ اومدین کمک خانوما کنینـ...
ت دلمـ گفتمـ تویه هیز و کمکـ پسره ی **** والا....
نامجون _ما ادرس خونشو داریمـ اما... بعید میدونمـ رامون بدهـ...
تیا_اگ گربه شرکم شیم رامون نمیده نامجون...!!!
همه با چش غوره سمتش رفتیم ک بیچاره از ترس اب دهنشو صدا دار قورت داد رزان گفت:
_وا بیچاره مگ چی گفت...؟؟ من از اینجا سکته کردمـ...!!!
بعدش همه مون نگاهمونو ازش برداشتیم ک نگاهم ت نگاه رز قفل شد چه چشای عمق داری داشتـ برامـ خیلی زیبا بودنـ.... ام اون چشاشو ازم گرفتـــ .....
The girl I bon’t like
پارت11:
جیمین:
من واقعا انتظار نداشتمـ ک یونگی منو ت خونش راه نده اونمـ منــــ دیدمـ اون دخترا دارنـ نگاه میکننـ راستش ازشونـ خجالت میکشیدمـ مخصوصا اونی ک بهش گفته بودمـ خوشگله بعدد نامجون گفت:
_خوب شما خودتونو معرفی نمیگنین؟؟
یکیشون گفت:
_من اچا ام
رو ب اون یکی ک نامجونو مسخره کرده بود گفت:
_می چا....
بعدی همونی ک غشید:
_جونا
بعدی گفت:
_سانا... خواهر سانهیـ...
دختر سانا بغضش گرفت ک اونی ک بهش گفته بودم خوشگله بغلش کرد و بعدش اچا گفت:
_رزان یا رز
نامجون گفت:
_ب هر حال خوشوقتمـ 😊
اچا ی خنده ی زورکی ارومی زد و گفت:
_همچنینــــــ😊
بعد رزان گفت:
_ حالا ما باید سانهیو پیدا کنیمـ...
جین _هی من میگمـ اینا ادب میخوان این نامجون بی حیا میگه ندارن نگاه دختر مردمـو دزدیـدهـ پدسگـــــ 😂😂
هممون بلند خندیدیمـ ولی دخترا ارومـ مخندیدنـ:
جین _ میزنمتونا.... پدسگای بی حیا مخصوصا ت جیمینـ...
+واااا... اون بی حیایی کرده من بی حیا شدمـ...
جین _دیش....
جلو دهنشو از پشت بچها گرفتم و از پشت داشتمـــــ فشش میدادم و اونم با بدبختی حرف میزد...!
جین اوووووییییی....
دستمو برداشتم از روی دهنش و گفت:
_ بی حیا چو بی حیا بیند خوششـ اید....
جین ی چش غوره ای رفت ک نامجون گفت:
_بسه دیگه نیومدین سیرکـ اومدین کمک خانوما کنینـ...
ت دلمـ گفتمـ تویه هیز و کمکـ پسره ی **** والا....
نامجون _ما ادرس خونشو داریمـ اما... بعید میدونمـ رامون بدهـ...
تیا_اگ گربه شرکم شیم رامون نمیده نامجون...!!!
همه با چش غوره سمتش رفتیم ک بیچاره از ترس اب دهنشو صدا دار قورت داد رزان گفت:
_وا بیچاره مگ چی گفت...؟؟ من از اینجا سکته کردمـ...!!!
بعدش همه مون نگاهمونو ازش برداشتیم ک نگاهم ت نگاه رز قفل شد چه چشای عمق داری داشتـ برامـ خیلی زیبا بودنـ.... ام اون چشاشو ازم گرفتـــ .....
۸.۲k
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.