پارت3۶
پارت3۶
*پرش زمانی به داخل عمارت*
ویو اما
زنگ در به صدا دراومد همه منتظر بودن تا خواهرم و ببینن منم منتظرش بودم که با به صدا دراومدن زنگ در رفتم به استقبالش و در آغوش کشیدم و به داخل راهنماییش کردم
ایورا:سلام به همه لی ایورا هستم(تعظیم)
همه:اوه سلام خیلی خوش اومدی
ایورا:ممنون از دیدنتون خوشوقتم
شوگا:همچنین
تهیونگ:اوه شما خیلی زیبا هستین و خیلی شبیه اما هستین
ایورا: ممنون
جونگکوک:تو فوق العاده ای
جین:چطور کیم میتونست اذیتت کنه
نامجون:خب بگذریم لطفا بشینید نباید زیاد سرپا بمونید
ایورا: واقعا خیلی ممنونم از مهمان نوازی گرمتون
اما:خب پاشو بریم توی اتاقی که برات آماده کردم
میتسو:سلام ببخشید که دیر اومدم پایین از آشنایی با شما خیلی خوشحال شدم
ایورا:ممنونم همچینین من اوه شماهم باردارید
میتسو:اهوم درسته خوشحالم یکی خم مث من بارداره تا درکم کنه
جیوو:په من چی من اینجا پشمم
میتسو:اخه تو هنوز ماه های اول هستی قوربونت(خنده)
ایورا:شما ها خیلی صمیمی و خونگرمید خیلی خوشحالم که باهاتون آشنا شدم
سوک کیونگ: خب معلومه بعدم تو با بقیه فرق داری تو خواهر اما هستی
ایورا:اهوم ممنونم راستی بقیه پسرا زن ندارن؟
اما:چرا دارن ولی بقیه امریکا هستن همراه بچه ها چون ما بخاطر این عملیات بچه هارو فرستادیم امریکا پیش مادرا و خب زن های اعضا هم همراه بچه ها رفتن
ایورا: اهان.. راستی توهم بچه داری
اما:اهوم یه دختر و یه پسر اسم دخترم یونجی و اسم پسرم یه جون هستش
ایوره:چه خوب امیدوارم زودتر ببینمشون
سوک کیونگ: میتونی روی ما مثل خواهرات حساب کنی
میتسو:درسته
انا:هرکاری داشتی میتونی به من بگی
ایورا:اهوم بله میتونم اسم شمارو بپرسم
انا:اسم من انا هست و من همسر نامجون هستم وایستا تو ایورایی؟
ایورا:انا تو خودتی باورم نمیشه
انا:بی معرفت خیلی دلم برات تنگ شده بود
و هم و در آغوش کشیدن و بقیه پوکر نگاشون میکردن
جیوو:صبر کن شما همو میشناسید
انا:درسته ایورا دوست صمیمی من بوده که یدفعه غیبش و میزنه و خبری ازش نمیشه دلم واقعا براش تنگ شده بود
میتسو:اها
سوک کیونگ:چه جالب
اما:خب دیگه ایورا بریم توی اتاقت و یکم استراحت کن
*پرش زمانی به ساعت ۳شب*
..................
*پرش زمانی به داخل عمارت*
ویو اما
زنگ در به صدا دراومد همه منتظر بودن تا خواهرم و ببینن منم منتظرش بودم که با به صدا دراومدن زنگ در رفتم به استقبالش و در آغوش کشیدم و به داخل راهنماییش کردم
ایورا:سلام به همه لی ایورا هستم(تعظیم)
همه:اوه سلام خیلی خوش اومدی
ایورا:ممنون از دیدنتون خوشوقتم
شوگا:همچنین
تهیونگ:اوه شما خیلی زیبا هستین و خیلی شبیه اما هستین
ایورا: ممنون
جونگکوک:تو فوق العاده ای
جین:چطور کیم میتونست اذیتت کنه
نامجون:خب بگذریم لطفا بشینید نباید زیاد سرپا بمونید
ایورا: واقعا خیلی ممنونم از مهمان نوازی گرمتون
اما:خب پاشو بریم توی اتاقی که برات آماده کردم
میتسو:سلام ببخشید که دیر اومدم پایین از آشنایی با شما خیلی خوشحال شدم
ایورا:ممنونم همچینین من اوه شماهم باردارید
میتسو:اهوم درسته خوشحالم یکی خم مث من بارداره تا درکم کنه
جیوو:په من چی من اینجا پشمم
میتسو:اخه تو هنوز ماه های اول هستی قوربونت(خنده)
ایورا:شما ها خیلی صمیمی و خونگرمید خیلی خوشحالم که باهاتون آشنا شدم
سوک کیونگ: خب معلومه بعدم تو با بقیه فرق داری تو خواهر اما هستی
ایورا:اهوم ممنونم راستی بقیه پسرا زن ندارن؟
اما:چرا دارن ولی بقیه امریکا هستن همراه بچه ها چون ما بخاطر این عملیات بچه هارو فرستادیم امریکا پیش مادرا و خب زن های اعضا هم همراه بچه ها رفتن
ایورا: اهان.. راستی توهم بچه داری
اما:اهوم یه دختر و یه پسر اسم دخترم یونجی و اسم پسرم یه جون هستش
ایوره:چه خوب امیدوارم زودتر ببینمشون
سوک کیونگ: میتونی روی ما مثل خواهرات حساب کنی
میتسو:درسته
انا:هرکاری داشتی میتونی به من بگی
ایورا:اهوم بله میتونم اسم شمارو بپرسم
انا:اسم من انا هست و من همسر نامجون هستم وایستا تو ایورایی؟
ایورا:انا تو خودتی باورم نمیشه
انا:بی معرفت خیلی دلم برات تنگ شده بود
و هم و در آغوش کشیدن و بقیه پوکر نگاشون میکردن
جیوو:صبر کن شما همو میشناسید
انا:درسته ایورا دوست صمیمی من بوده که یدفعه غیبش و میزنه و خبری ازش نمیشه دلم واقعا براش تنگ شده بود
میتسو:اها
سوک کیونگ:چه جالب
اما:خب دیگه ایورا بریم توی اتاقت و یکم استراحت کن
*پرش زمانی به ساعت ۳شب*
..................
۲.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.