ای دلبرای آن که نگیری چه میکنی

ای دل..برای آن که نگیری چه می‌کنی...؟
با روزگار‌ دوری و دیری چه می‌کنی...؟

بی‌اختیار بغض که می‌گیردت بگو
در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی...؟

با این اتاق تنگ و شب سرد و...گور تنگ
تو جای من... جز این که بمیری چه می‌کنی...؟

ای عشق...ای قدیم‌ترین زخم...روزگار
در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی...؟

دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود
دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟
دیدگاه ها (۱)

عالمی شعر نوشتم که تو را مست نمایمشعر گفتم که همان بود تو ر...

با من برقص حال و هوایت عوض شودطوری که عاشقانه فضایت عوض شودا...

غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلینَفَسم بگو کجایی که ستاره ...

دیده بستی و ندیدی که چه آمد به سرمرفتی و شعله زدی باز به عمق...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

دیدن فقط نگاه کردن نیست.هر چیزی که میبینی از درون تو میگذرد ...

عکس مذهبی حضرت زهرا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط