فیک اسکیز ( اشتباه ) p1
فیک اسکیز ( اشتباه ) p1
[علامت رائون+ و بقیه با اسم🗿]
(وقتی به عنوان خواهر ۱۳ سالشون رفتی بارو لباست هم خیلی بازه) [درخواستی]
۱شب / خونه / اعضا ویو :
چان: پس این دختر کجاست؟ ( عصبی. نگران)
سونگمین: از صبح تا حالا نیست. یعنی نیومده خونه؟ ( نگران)
هیونجین : منو فیلیکس از صبح خونه بودیم...... ندیدیمش که بیاد خونه. ( نگران)
چانگبین: ممکنه مدرسه رو پیشونده باشه؟
لینو : نه.... من خودم گذاشتمش مدرسه و دیدم رفت داخل.
سونگمین: چیکار کنیم؟.........
فلش بک / صبح / رائون ویو :
صبح با صدای سونگمین بیدار شدم. به زور و زحمت از رو تخت قشنگ و نازنینم دل کندم و بلند شدم. کارامو کردم و لباس فرممو پوشیدم و موهامم بستم و یه بالم لب و ضد افتابم زدم و از اتاق اومدم بیرون. از پله ها پایین رفتم به سمت پسرا رفتم. هرکی مشغول یه کاری بود .
فیلیکس : صبحانه میخوری؟
ازونجایی که خیلی اهل صبحانه نیستم به سمت کفشام رفتم مشغول پوشیدن شدم و در همون حین هم جواب لیکسی رو دادم.( چون صمیمی هستن اینجوری گفتم... ولی خودم میدونم یه جوری🗿🤌)
رائون: اممم..... نه ممنون. من رفتم.
خواستم درو باز کنم که: ..........
زمان حال........
فیلیکس : پس چرا نمیاد؟
سونگمین: نکنه اتفاقی براش افتاده؟
لینو: هففف...... من دیگه نمیتونم.( بلند شدوبه سمت در رفت )
هیونجین: کجا؟
لینو: میرم دنبالش..... اون یه بچس اگه بلایی سرش بیاد چی...... چجوری جواب مامان و بابا رو میدی..... هااا؟ ( عصبی)
چانگبین: لینو راست میگه...... بهتره بریم دنبالش بگردیم و اگه پیداش نکردیم میریم پیش پلیس.
اعطا : اهوم.
راوی ویو ( منننن🥲) :
پسرا موافقت کردن و هرکدوم سوار ماشینی شدن و به جهت ها و طرف های مختلف سئول رو میگشتن ولی انگار خواهر کوچولو شون اب شده و رفته زمین. بعد از یک ساعت گشتن و ناامید شدن با هم در تماس بودن و به سمت اداره ی پلیس رفتن. ( معمور مخفی باشه 🗿)
اداره ی پلیس.......
جیسونگ: به نظرم هممون نریم داخل بهتره.... هوم؟
جونگین: پس چی؟
سونگمین: جدا میشیم .
لینو : پس من. چان. فیلیکس و جیسونگ میریم داخل و بقیتون هم یا پخش بشید یا برید خونه یا..... نمیدونم هرکاری میکنید بکنید فقط بکنید ( درسته🗿🌚)
ویو راوی ( دوباره من 👍) :
همه موافقت و بعد عمل کردن.
سونگمین و جونگین به سمت خونه رفتن تا شاید دخترک به خونش برگرده.
چانگبین و هیونجین هم جداگانه به سمتی رفتن تا اون دختر رو پیدا کنن.
خبببب...... امید وارم که تا اینجا خوشتون اومده باشه. من خیلی استیریکیدز رو نمیشناسم فقط اسماشونو بلدم . برای همین اگه تو حرفا و اینا از کلمه ی هیونگ استفاده نکردم و اینا ببخشید. البته خودم خیلیییی ازین کلمه استفاده نمیکنم . کلا امید وارم خوشت اومده باشه. پارت بعد هم زودی میزارم.... فعلااا..
[علامت رائون+ و بقیه با اسم🗿]
(وقتی به عنوان خواهر ۱۳ سالشون رفتی بارو لباست هم خیلی بازه) [درخواستی]
۱شب / خونه / اعضا ویو :
چان: پس این دختر کجاست؟ ( عصبی. نگران)
سونگمین: از صبح تا حالا نیست. یعنی نیومده خونه؟ ( نگران)
هیونجین : منو فیلیکس از صبح خونه بودیم...... ندیدیمش که بیاد خونه. ( نگران)
چانگبین: ممکنه مدرسه رو پیشونده باشه؟
لینو : نه.... من خودم گذاشتمش مدرسه و دیدم رفت داخل.
سونگمین: چیکار کنیم؟.........
فلش بک / صبح / رائون ویو :
صبح با صدای سونگمین بیدار شدم. به زور و زحمت از رو تخت قشنگ و نازنینم دل کندم و بلند شدم. کارامو کردم و لباس فرممو پوشیدم و موهامم بستم و یه بالم لب و ضد افتابم زدم و از اتاق اومدم بیرون. از پله ها پایین رفتم به سمت پسرا رفتم. هرکی مشغول یه کاری بود .
فیلیکس : صبحانه میخوری؟
ازونجایی که خیلی اهل صبحانه نیستم به سمت کفشام رفتم مشغول پوشیدن شدم و در همون حین هم جواب لیکسی رو دادم.( چون صمیمی هستن اینجوری گفتم... ولی خودم میدونم یه جوری🗿🤌)
رائون: اممم..... نه ممنون. من رفتم.
خواستم درو باز کنم که: ..........
زمان حال........
فیلیکس : پس چرا نمیاد؟
سونگمین: نکنه اتفاقی براش افتاده؟
لینو: هففف...... من دیگه نمیتونم.( بلند شدوبه سمت در رفت )
هیونجین: کجا؟
لینو: میرم دنبالش..... اون یه بچس اگه بلایی سرش بیاد چی...... چجوری جواب مامان و بابا رو میدی..... هااا؟ ( عصبی)
چانگبین: لینو راست میگه...... بهتره بریم دنبالش بگردیم و اگه پیداش نکردیم میریم پیش پلیس.
اعطا : اهوم.
راوی ویو ( منننن🥲) :
پسرا موافقت کردن و هرکدوم سوار ماشینی شدن و به جهت ها و طرف های مختلف سئول رو میگشتن ولی انگار خواهر کوچولو شون اب شده و رفته زمین. بعد از یک ساعت گشتن و ناامید شدن با هم در تماس بودن و به سمت اداره ی پلیس رفتن. ( معمور مخفی باشه 🗿)
اداره ی پلیس.......
جیسونگ: به نظرم هممون نریم داخل بهتره.... هوم؟
جونگین: پس چی؟
سونگمین: جدا میشیم .
لینو : پس من. چان. فیلیکس و جیسونگ میریم داخل و بقیتون هم یا پخش بشید یا برید خونه یا..... نمیدونم هرکاری میکنید بکنید فقط بکنید ( درسته🗿🌚)
ویو راوی ( دوباره من 👍) :
همه موافقت و بعد عمل کردن.
سونگمین و جونگین به سمت خونه رفتن تا شاید دخترک به خونش برگرده.
چانگبین و هیونجین هم جداگانه به سمتی رفتن تا اون دختر رو پیدا کنن.
خبببب...... امید وارم که تا اینجا خوشتون اومده باشه. من خیلی استیریکیدز رو نمیشناسم فقط اسماشونو بلدم . برای همین اگه تو حرفا و اینا از کلمه ی هیونگ استفاده نکردم و اینا ببخشید. البته خودم خیلیییی ازین کلمه استفاده نمیکنم . کلا امید وارم خوشت اومده باشه. پارت بعد هم زودی میزارم.... فعلااا..
۳.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.