part:43
part:43
(علامت ته +علامت کوک _ علامت مامان ته")
"خب حالا خودتو لوس نکن....امشب میخوایم بیایم خونه تو
+چییی ؟ خونه من
به کوک یه نگاه انداختم....مثل اینکه اونم فهمیده بود چیشده
"چرا انقدر تعجب کردی ؟
+چ...چیزه...چ...چرا تصمیم گرفتین یهو بیاید خونه من ؟
"یعنی من حق ندارم بیام خونه پسرن ببینمش ؟
+چ...چرا فقط...فقط...
"تهیونگ فقط فقط واسه من نکن الان دوماهه داری مارو میپیچنی که خونت نیایم اتفاقی افتاده ؟
+نهههه چه اتفاقی عاخه
با لحن مرموزی گفت
"نکنه با یکی....
+نهههه مادر این چه حرفیه من از دخترا خوشم نمیاد و سمتشون نمیرم چه برسه ....
"پس چی چیشده ؟
+هیچی.....امشب میبینمتون
"باشه پسرم خداحافظ
_امشب مهمون داری ؟
+پدر مادرم قراره بیان فکر کنم خواهرمم بیاد
بدون اینکه بزارم حرفی بزنه پریدم روشو خودمو چپوندم تو بغلش الان به شد احتیاج داشتم کوک بغلم کنه
_واسه آنقدر آشفته ای ؟ خب نمیخوای اونارو ببینی ؟
+نه موضوع این نیست اگه بیان اینجا قطعا میگن که چرا ازدواج نمیکنی و از این حرفا
به چشماش نگاه کردم
+من دلم نمیخواد کسی از رابطه ما با خبر بشه از طرفی هم دلم نمیخواد با کسی غیر از تو ازدواج کنم
_به مادرت اعتماد داری ؟
+مثل چشمام
_بهش بگو
+چیییی؟
_به مادرت بگو که منو دوست داری و قصد داری که باهم ازدواج کنیم مادرت قطعا حمایتت میکنه
+جونگ کوک اما...
لباش رو گذاشت رو لبام و نزاشت ادامه حرف رو بگم
_همین که گفتم به مادرت بگو
(علامت ته +علامت کوک _ علامت مامان ته")
"خب حالا خودتو لوس نکن....امشب میخوایم بیایم خونه تو
+چییی ؟ خونه من
به کوک یه نگاه انداختم....مثل اینکه اونم فهمیده بود چیشده
"چرا انقدر تعجب کردی ؟
+چ...چیزه...چ...چرا تصمیم گرفتین یهو بیاید خونه من ؟
"یعنی من حق ندارم بیام خونه پسرن ببینمش ؟
+چ...چرا فقط...فقط...
"تهیونگ فقط فقط واسه من نکن الان دوماهه داری مارو میپیچنی که خونت نیایم اتفاقی افتاده ؟
+نهههه چه اتفاقی عاخه
با لحن مرموزی گفت
"نکنه با یکی....
+نهههه مادر این چه حرفیه من از دخترا خوشم نمیاد و سمتشون نمیرم چه برسه ....
"پس چی چیشده ؟
+هیچی.....امشب میبینمتون
"باشه پسرم خداحافظ
_امشب مهمون داری ؟
+پدر مادرم قراره بیان فکر کنم خواهرمم بیاد
بدون اینکه بزارم حرفی بزنه پریدم روشو خودمو چپوندم تو بغلش الان به شد احتیاج داشتم کوک بغلم کنه
_واسه آنقدر آشفته ای ؟ خب نمیخوای اونارو ببینی ؟
+نه موضوع این نیست اگه بیان اینجا قطعا میگن که چرا ازدواج نمیکنی و از این حرفا
به چشماش نگاه کردم
+من دلم نمیخواد کسی از رابطه ما با خبر بشه از طرفی هم دلم نمیخواد با کسی غیر از تو ازدواج کنم
_به مادرت اعتماد داری ؟
+مثل چشمام
_بهش بگو
+چیییی؟
_به مادرت بگو که منو دوست داری و قصد داری که باهم ازدواج کنیم مادرت قطعا حمایتت میکنه
+جونگ کوک اما...
لباش رو گذاشت رو لبام و نزاشت ادامه حرف رو بگم
_همین که گفتم به مادرت بگو
۷.۵k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.