پارت 1 فصل 2 دزد پنهان
پارت 1 فصل 2 دزد پنهان
بعد هم راه افتادیم نمیدونم کجا میرفت
ا/ت : کجا داری میری؟
ماشینو یه گوشه نگه داشت
جین : یه سوال ازت دارم
سوالی نگاش کردم
جین : با من ازدواج میکنی؟
تعجب کردم فکر میکردم اونجا الکی گفته ولی انگار واقعا تصمیمش اینه
جین : اگه نمیخوای
ا/ت : آره
جین : واقعا؟
بهش لبخند زدم
ا/ت : صد درصد
بعدم یه چیزی از تو جیبش دراورد
جین : پس یه بار دیگه میپرسم با من ازدواج میکنی؟
در جعبه رو باز کرد یه انگشتر توش بود
ا/ت : ....
جین : دستم خشک شدا
بهش خندیدم
ا/ت : البته
خب شاید عجیب باشه آخه خاستگاری اونم تو ماشین اما برای من خیلی قشنگ بود
حلقه رو دستم کرد دست خودشو نگاه کردم خودشم داشت چجوری
ا/ت : چجوری
نزاشت حرفمو تموم کنم
جین : وقتی تو کما بودی من برای خودم و خودت انگشتر کردیم یه روز اومدم سایز دور دستت رو گرفتم وقتی بردم اشتباه گرفته بودم بعد دوباره گرفتم که دوباره اشتباه دراومد دفعه بعد زرگر نزاشت من بگیرم خودش پاشد اومد سایز انگشتت رو گرفت و برات درست کرد
بهش خندیدم
ا/ت : جدی؟
خودشم خندش گرفته بود
جین : هوم
ا/ت : چه باحال
جین : آره خیلی باحال بود
بعدم راه افتاد
ا/ت : میشه بگی کجا داری میری ؟
جین : خودت میفهمی
ا/ت : اما
جین : نگران نباش یه جای خوبه
دیگه هیچی نگفتم که یجا وایساد
به دورو بر نگاه کردم جنگل بود
ا/ت : چرا اومدیم اینجا
جین : دنبالم بیا
دنبالش رفتم انقدر رفت تا رسیدیم به یه رودخونه خیلی قشنگ بود داشتم نگاه میکردم که صدای سگ اومد
سریع برگشتم دیدم داره میدوعه سمت ما از ترس نمیدونستم چیکار کنم سرجام خشک شدم که یهو رسید به ما و پرید رو جین ع چیشد؟
جین : آروم باش سوفی آروم
پس اسمش سوفیه خیلی خوشگلو بزرگه سفید بود با خالای بزرگ مشکی و پشمالو
بعدم این که انگار اسمش سوفیه از روی جین رفت کنار و جین پاشد با تعجب به جین نگاه میکردم که خودش شروع کرد به حرف زدن
جین : این سوفیه سگ این محله چون زیاد میام اینجا منو دوست داره و همیشه کنارمه
ا/ت : جدی؟
جین : آره
سوفی اومد جلوی من نشست چقدر باحاله این رو زانوهام نشستم و بهش گفتم
ا/ت : سلام
سوفی : .....
دستمو گرفتم جلوش
ا/ت : بلدی دست بدی
یهو دستشو گزاشت تو دستم ذوق کردم
ا/ت : پس بلدی
ا/ت : قلط بخور
قلط خورد منم عین بچه ها ذوق کردم خب آخه یه دزد چیکار به سگا داره
نشستم رو چمنا
ا/ت : بشین
اونم نشست
ا/ت : پاشو
پاشد براش دست زدم
ا/ت : آفرین دختر خوب
یهو اومد تو بغلم خوابید اولش شوک شدم ولی بعدش خوشم اومد آروم دستمو گزاشتم روش که لرزید سریع دستمو برداشتم دوباره آروم دستمو گزاشت روش و نوازش میکردم سرمو بلند کردم که دیدم جین لبخند زده و داره نگاه میکنه
اونم مثل من روی زمین نشست و گفت :
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
بعد هم راه افتادیم نمیدونم کجا میرفت
ا/ت : کجا داری میری؟
ماشینو یه گوشه نگه داشت
جین : یه سوال ازت دارم
سوالی نگاش کردم
جین : با من ازدواج میکنی؟
تعجب کردم فکر میکردم اونجا الکی گفته ولی انگار واقعا تصمیمش اینه
جین : اگه نمیخوای
ا/ت : آره
جین : واقعا؟
بهش لبخند زدم
ا/ت : صد درصد
بعدم یه چیزی از تو جیبش دراورد
جین : پس یه بار دیگه میپرسم با من ازدواج میکنی؟
در جعبه رو باز کرد یه انگشتر توش بود
ا/ت : ....
جین : دستم خشک شدا
بهش خندیدم
ا/ت : البته
خب شاید عجیب باشه آخه خاستگاری اونم تو ماشین اما برای من خیلی قشنگ بود
حلقه رو دستم کرد دست خودشو نگاه کردم خودشم داشت چجوری
ا/ت : چجوری
نزاشت حرفمو تموم کنم
جین : وقتی تو کما بودی من برای خودم و خودت انگشتر کردیم یه روز اومدم سایز دور دستت رو گرفتم وقتی بردم اشتباه گرفته بودم بعد دوباره گرفتم که دوباره اشتباه دراومد دفعه بعد زرگر نزاشت من بگیرم خودش پاشد اومد سایز انگشتت رو گرفت و برات درست کرد
بهش خندیدم
ا/ت : جدی؟
خودشم خندش گرفته بود
جین : هوم
ا/ت : چه باحال
جین : آره خیلی باحال بود
بعدم راه افتاد
ا/ت : میشه بگی کجا داری میری ؟
جین : خودت میفهمی
ا/ت : اما
جین : نگران نباش یه جای خوبه
دیگه هیچی نگفتم که یجا وایساد
به دورو بر نگاه کردم جنگل بود
ا/ت : چرا اومدیم اینجا
جین : دنبالم بیا
دنبالش رفتم انقدر رفت تا رسیدیم به یه رودخونه خیلی قشنگ بود داشتم نگاه میکردم که صدای سگ اومد
سریع برگشتم دیدم داره میدوعه سمت ما از ترس نمیدونستم چیکار کنم سرجام خشک شدم که یهو رسید به ما و پرید رو جین ع چیشد؟
جین : آروم باش سوفی آروم
پس اسمش سوفیه خیلی خوشگلو بزرگه سفید بود با خالای بزرگ مشکی و پشمالو
بعدم این که انگار اسمش سوفیه از روی جین رفت کنار و جین پاشد با تعجب به جین نگاه میکردم که خودش شروع کرد به حرف زدن
جین : این سوفیه سگ این محله چون زیاد میام اینجا منو دوست داره و همیشه کنارمه
ا/ت : جدی؟
جین : آره
سوفی اومد جلوی من نشست چقدر باحاله این رو زانوهام نشستم و بهش گفتم
ا/ت : سلام
سوفی : .....
دستمو گرفتم جلوش
ا/ت : بلدی دست بدی
یهو دستشو گزاشت تو دستم ذوق کردم
ا/ت : پس بلدی
ا/ت : قلط بخور
قلط خورد منم عین بچه ها ذوق کردم خب آخه یه دزد چیکار به سگا داره
نشستم رو چمنا
ا/ت : بشین
اونم نشست
ا/ت : پاشو
پاشد براش دست زدم
ا/ت : آفرین دختر خوب
یهو اومد تو بغلم خوابید اولش شوک شدم ولی بعدش خوشم اومد آروم دستمو گزاشتم روش که لرزید سریع دستمو برداشتم دوباره آروم دستمو گزاشت روش و نوازش میکردم سرمو بلند کردم که دیدم جین لبخند زده و داره نگاه میکنه
اونم مثل من روی زمین نشست و گفت :
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
۵۹.۵k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.