.لباش رو روی پیشونیت فشار داد و بدن تب دار و عرق کردش رو
.لباش رو روی پیشونیت فشار داد و بدن تب دار و عرق کردش رو از روت بلند کرد
هنوز نفس نفس میزدی و به خاطر لذتی که لحظات پیش تجربه کرده بودی قلبت خیلی نامنظم میزد
جیمین کمرت رو گرفت و مجبورت کرد به طرفش بچرخی
تو صورتش زل زدی و سعی کردی خستگی پشت پلکات رو کنار بزنی
انگشتاش رو روی بدن برهنت که زیر پتو مخفی شده بود حس کردی
-یه دور دیگه... پایه ای؟
┄┄┄••••••••┄┄┄
✦ ایمـجیـن های سکـسـی و جـذابِ بیشتر...
در کارخونه ی قـنـد و شـکـر سازی بـی تـی اس🍫👅💦👇🏿
🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEuDUQgh3S-VPHwhug 🔞
هنوز نفس نفس میزدی و به خاطر لذتی که لحظات پیش تجربه کرده بودی قلبت خیلی نامنظم میزد
جیمین کمرت رو گرفت و مجبورت کرد به طرفش بچرخی
تو صورتش زل زدی و سعی کردی خستگی پشت پلکات رو کنار بزنی
انگشتاش رو روی بدن برهنت که زیر پتو مخفی شده بود حس کردی
-یه دور دیگه... پایه ای؟
┄┄┄••••••••┄┄┄
✦ ایمـجیـن های سکـسـی و جـذابِ بیشتر...
در کارخونه ی قـنـد و شـکـر سازی بـی تـی اس🍫👅💦👇🏿
🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEuDUQgh3S-VPHwhug 🔞
۱۱.۸k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.