رفتنو اون عروسک رو خریدنو اومدن بیرون به خرید ادامه دادن
رفتنو اون عروسک رو خریدنو اومدن بیرون به خرید ادامه دادن نیم ساعت بعد خریدشون تموم شد
جنیور: کسی گشنش نیست
سوزومه: چرا خیلی گشنمه
لیلی: منم همینطور
ری: من یجایی رو میشناسم بریم؟
امیلی: بریم
رفتن رستوران و گارسون اومد تا سفارشارو بگیره
لیلی: من استیک سوییسی
امیلی: من کدو حلوایی شکم پر میخوام
ری: منم میت لوف میخوا
سوزومه : من پاستیسادا پاستا میخوام
جنیور: منم برنج کثیف میخوام
گارسون: سفارشتون تا نیم ساعت دیگه اماده میشه
سوزومه: مرسی
ری: خب کجا مونده
امیلی: قلعه
لیلی: وااای اره مگه میشه بیای نیاگارا و نریم قلعه
جنیور: مقصد بعد قلعه نیاگارا
لیلی: میگم اینبار خیلی خوش گذشت
امیلی: موافقم واقعا اینبار خاص بود
سوزومه: راستی یه ماه دیگه کریسمس کجا بریم
ری: نظرتون چیه بریم ژاپن
لیلی: راست میگه ژاپن خیلی تو کریسمس دیدنیه
امیلی: نظرت چیه سوزی
سوزومه: موافقم بریم....... جنیور تو هم میای
جنیور: ببینم چی میشه
ری: اوکی پس یه ماه دیگه ژاپنیم
لیلی: امیلی یادمه گفتی داداشت برای کریسمس میاد
امیلی: اره چطور
لیلی: به اونم بگو بیاد دور هم باشیم
امیلی: چیه میخوای مخ داداش منو بزنی
سوزومه: فک کنم سفارش هامون اماده شده
گارسون: بفرمایید امید وارم از بودن در اینجا لذت ببرید
جنیور: ممنون
غذاشون رو خوردنو رفتن به سمت قلعه اونجارو گشتنو تو چمناش کلی بازی کردن دیگه داشت شب میشد
جنیور: خب بسه وقت رفتنه
سوزومه: پیش به سوی ماشین
سوار ماشین شدنو به سمت خونه حرکت کردن بعد سه ساعت رسیدن خونه راننده ری جلو خونه سوزومه بود همه پیاده شدن
ری: من دخترارو میرسونم
جنیور: باشه به سلامت
سوزومه: خدافظ
لیلی: بای بای
رفتن داخل
سوزومه: ممنون جنیور امروز خیلی بهم خوش گذشت
جنیور: خوشحالم که بهت خوش گذشته
سوزومه: شب بخیر
جنیور: اِم....... سوزومه
جنیور: کسی گشنش نیست
سوزومه: چرا خیلی گشنمه
لیلی: منم همینطور
ری: من یجایی رو میشناسم بریم؟
امیلی: بریم
رفتن رستوران و گارسون اومد تا سفارشارو بگیره
لیلی: من استیک سوییسی
امیلی: من کدو حلوایی شکم پر میخوام
ری: منم میت لوف میخوا
سوزومه : من پاستیسادا پاستا میخوام
جنیور: منم برنج کثیف میخوام
گارسون: سفارشتون تا نیم ساعت دیگه اماده میشه
سوزومه: مرسی
ری: خب کجا مونده
امیلی: قلعه
لیلی: وااای اره مگه میشه بیای نیاگارا و نریم قلعه
جنیور: مقصد بعد قلعه نیاگارا
لیلی: میگم اینبار خیلی خوش گذشت
امیلی: موافقم واقعا اینبار خاص بود
سوزومه: راستی یه ماه دیگه کریسمس کجا بریم
ری: نظرتون چیه بریم ژاپن
لیلی: راست میگه ژاپن خیلی تو کریسمس دیدنیه
امیلی: نظرت چیه سوزی
سوزومه: موافقم بریم....... جنیور تو هم میای
جنیور: ببینم چی میشه
ری: اوکی پس یه ماه دیگه ژاپنیم
لیلی: امیلی یادمه گفتی داداشت برای کریسمس میاد
امیلی: اره چطور
لیلی: به اونم بگو بیاد دور هم باشیم
امیلی: چیه میخوای مخ داداش منو بزنی
سوزومه: فک کنم سفارش هامون اماده شده
گارسون: بفرمایید امید وارم از بودن در اینجا لذت ببرید
جنیور: ممنون
غذاشون رو خوردنو رفتن به سمت قلعه اونجارو گشتنو تو چمناش کلی بازی کردن دیگه داشت شب میشد
جنیور: خب بسه وقت رفتنه
سوزومه: پیش به سوی ماشین
سوار ماشین شدنو به سمت خونه حرکت کردن بعد سه ساعت رسیدن خونه راننده ری جلو خونه سوزومه بود همه پیاده شدن
ری: من دخترارو میرسونم
جنیور: باشه به سلامت
سوزومه: خدافظ
لیلی: بای بای
رفتن داخل
سوزومه: ممنون جنیور امروز خیلی بهم خوش گذشت
جنیور: خوشحالم که بهت خوش گذشته
سوزومه: شب بخیر
جنیور: اِم....... سوزومه
۶۱۰
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.