عاشق یه خلافکار شدم پارت
عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲۰
تحمل نکردم پس دستمو دور کمرشو حلقه کردم و چسبوندمش به خودم
میتونستم ضربان قلبش رو حس کنم
خیلی بالا بود....ولی از اون بدتر کل بدنش داشت میلرزید گفتم
تهیونگ : پس ازم میترسی
ا.ت : ن..نه فقط...فقط....
تهیونگ : چرا لکنت گرفتی بگو
ا.ت : فقط دلیل اینکارا رو نمیدونم
تهیونگ : هر کسی دوست داره با دوست دخترش اینکارا رو کنه نه ؟
ا.ت : آره ولی...این همه عجله برا چیه ؟
تهیونگ : چون نمیدونی چقد برای اینکارا صبر کردم
ا.ت : الان میتونم برم ؟
تهیونگ : چرا ؟
چیزی نگفت فقط نگاهشو ازم دزدید و سعی داشت ازم جدا شه
تهیونگ : ازم فرار نکن اول و آخرش مال منی
اخماش رفت تو هم
هلم داد و سریع از اتاق رفت بیرون
ا.ت تو ذهنش :
و بازم اون عادت همیشگی منو لو داد
بدنم شروع کرد به لرزش و ضربانم تا ناموس رفت بالا
خیلی بهم برخورد که انقد زود میخواد از اونکارا کنه
هلش دادم و رفتم تو اتاقم
ادامه دارد...
تحمل نکردم پس دستمو دور کمرشو حلقه کردم و چسبوندمش به خودم
میتونستم ضربان قلبش رو حس کنم
خیلی بالا بود....ولی از اون بدتر کل بدنش داشت میلرزید گفتم
تهیونگ : پس ازم میترسی
ا.ت : ن..نه فقط...فقط....
تهیونگ : چرا لکنت گرفتی بگو
ا.ت : فقط دلیل اینکارا رو نمیدونم
تهیونگ : هر کسی دوست داره با دوست دخترش اینکارا رو کنه نه ؟
ا.ت : آره ولی...این همه عجله برا چیه ؟
تهیونگ : چون نمیدونی چقد برای اینکارا صبر کردم
ا.ت : الان میتونم برم ؟
تهیونگ : چرا ؟
چیزی نگفت فقط نگاهشو ازم دزدید و سعی داشت ازم جدا شه
تهیونگ : ازم فرار نکن اول و آخرش مال منی
اخماش رفت تو هم
هلم داد و سریع از اتاق رفت بیرون
ا.ت تو ذهنش :
و بازم اون عادت همیشگی منو لو داد
بدنم شروع کرد به لرزش و ضربانم تا ناموس رفت بالا
خیلی بهم برخورد که انقد زود میخواد از اونکارا کنه
هلش دادم و رفتم تو اتاقم
ادامه دارد...
- ۱۰۵
- ۲۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط