پارت

پارت16
ویو کوک
جشن شروع شد
جی جون همون اول ازم اجازه خواست تا بره پشت میکروفن و حرف هاشو بزنه
من هم با تکون دادن سرم از راه دور اجازه دادم
اون رفت و شروع به حرف زدن کرد
حرفی که کی جون زد: اول از همه خیلی ممنونم که تو این جشن شرکت کردین و خیلی ممنونم از عمو کوک تو این سال ها برام جایه یه پدر بود و همیشه کمکم کرده
و (بغض) ممنونم از بابام که بهم گفت برو پیش عمو کوک
امیدوارم پدرمم هم این صحنه ها رو ببینه
من امروز میخوام عشق زندگیم رو به شما معرفی کنم
ویو ادمین
کی جون دست میا رو میگیره و به سمت خودش میکشدش
و زانه میزنه حلقه رو از جیبش در میاره
کی جون: جئون میا حاضری با من ازدواج کنی
میا واقعا شوکه شوده بود نگاهی به پدرش انداخت کوک اجازه رو داد
میا: اره(بغض)
کی جون حلقه طلا رو داخل انگشت میا گذاشت و. بلند شد بوسه ای روی سر میا گذاشت

اونا بعد از1ماه عروسی گرفتن تو خونه کوک همراه با کوک زندگی کردن
(پرش به 4سال بعد)
کوک: اهههه پسر دودقیقه بشین
کی جون: نمیتونم بابا جون خیلی استرس دارممم
ویو ادمین
همون لحظه پرستار از اتاق اومد بیرون
پرستار: همراه خانم میا جئون..
کوک و کی جون: ماییم
پرستار: مبارکه هم مادر و هم بچه سالمن.... اقای جئون اقای کیم خدا بهتون یه پسر خوشگل داده
کوک: یسسسس پسذمم گل کاشتیییییییی
کوک کی جون همو بغل کردن و از خوشحالی اشک ریختن
بعد از اینکه میا رو به بخش اوردن
و پسر کوچولوشونو دیدن وقت انتخاب اسم بود
کوک: خاب دخترم پسرم اسمشو چی میخوایین بزارین
کی جون: اینو باید میا انتخاب کنه
میا: نامجون
کی جون: چی
کوک: میخوای اسمشو بزاری نامجون
میا: اره ـ. درسته من هیچ وقت عمو رو ندیدم ولی بزرگترین ارزوم بوده و دوست دارم به یاد اون اسم پسرمو بزارم نامجون
کی جون بوسه به سر میا زد گفت
کی جون: میا خیلی ازت ممنونم که همیشه یاد پدرم هستی
ویو میا
الان سه سال از اون موقع گذشته نامجون انگار کپه عمو نامجونمه خیلی خیلی شبیهشه و خیلی هم شیطون
امیدوارم خانواده قشنگ چهار نفرمون همیشه ساد باشه و سلامت



پایان....

بهخدا کامنت نزاری لایک نکنی حلالت نمیکنمممممممممم