اروم بردمش نزدیک ماشین و داخل شدمهمینجوری رو بغلم محکم

اروم بردمش نزدیک ماشین و داخل شدم...همینجوری رو بغلم محکم نگهش داشتم و نزاشتم تکون بخوره:درد داره

"مهم نیست..بزار برسیم خونه برات ضدعفونی میکنم"

:خونه؟...جدی برم میگردونی؟؟ ممنون!

"معلومه نه،خونه من"

:ممنونایی که گفتمت کوفتت بشه

"بی ادب نباش"

چند دقیقه گذشت ولی ی ثانیه هم آرون ننشست و همش تکون میخورد..."میشه یه دقیقه ساکت باشی و تکون نخوری؟!"

:خب حوصلم سر رفته!

"بچه...تو...من دزدیدمت داری میگی حوصلت سر رفته؟ خف*ه شو ببینم"

:......گوشیتو بده بازی کنم..

ابرو بالا انداختم...بچه پررو"ببخشید؟"

:حوصلم سر رفته...

اهی کشیدم و وارد اینستاگرام شدم..نگاه میکردم که چگونه رو پست های حاشیه دار و درامایی می‌زند و کامنت هارو چک میکنه..بچه فضول

"کامنت نزاریا"

:تچ...باشه

#پارت_چهاردهم
#My_little_hacker
دیدگاه ها (۸۵)

یعنی جسیکا و نونا الان حالشون چطوره؟ نکنه بلایی سرشون امده؟ن...

دیگه بسهههه مگه سا**قی ام..

حداقل.پستا به ۳۰ برسه پارت بدم باشهمن میرم پارت بنویسم

به جه کیونگ نگاه کردم...:عام...میشه اینجا نگاه داری؟ابرویی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط