چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

،part 2

اما یهو در باز شد و هلن وارد شد

پوزخند زد

-اینجا چیکار میکنی؟

هلن نزدیک ات شد و محکم سیلی به ات زد

صورت ات سوخت

-عوضی...

با درد زمزمه کرد..

یهو هلن به دیوار چسبیده شد

-حرومزاده.. یک بار دیگه به زن من نزدیک بشی.. خونت پای خودتی هرزه

با عصبانیت درد زد..
اون جونگکوک بود که شاهد همه اتفاقات بود

هلم که ترسیده بود زمزمه کرد:

×ولی من..

-خفه شو خودم دیدم

گفت و سیلی محکمتری به هلن زد

- خفه شو...
گفت و ات رو براید استایل بغل کرد و به خونه برد

پرش زمانی به خونه

-عزیزم ببخشید.. به مامانم‌گفتم رسیدگی کرد.. خیلی دردت گرفت؟


-ام.. آره.‌ واقعا درد داشت

- ببخشید عشقم..

-چرا تو؟

-متاسفم.. از این به بعد بیشتر حواسم رو جمع میکنم

ات لبخند زد و کوک رو بغل کرد..

-مرسی که هستی

جونگکوک لبخند زد و دستاشو دور کمر ات حلقه کرد

the end. ‌‌ ‌.
دیدگاه ها (۱۶)

چندشاتی جونگکوکpart 1لبخندی زدم و استکان چایی رو از مادر جون...

چندشاتی جونگکوکpart 2-کوک.. حق با مامان باباته.. من خیلی بدر...

چندشاتی جونگکوکpart 3ولی من نمیذاشتم..داشتم طبق معمول ورزش م...

چندشاتی جونگکوکpart 2پسر نفس عمیقی کشید-خب.. الان عصبی هستی ...

دوست پسر دمدمی مزاج

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط