وقتی با قمار میبردت
رفتم حیاط یکم قدم بزنم
حالم جا که اومد برگشتم خونه
و دیدم کوک روی کاناپه خوابیده
الا هییییی قیافشو نیگا
نه... نه ا/ت
اون داشت ایندتو خراب میکرد
رفتم توی اتاق ساکمو برداشتم
به سمت در رفتم که یکی دستمو گرفت فک کردم کوکه
اما رومو که برگردوندم دیدم
باباش بود
^:هعی تو کجا داری میری هااا؟!
ا/ت:مگه مهمه
^: اره مهمه تو قراره به من سود
خوبی بدی میفهمی
ا/ت:لطفا بس کنید من میخوام
از اینجا برم
^:تا وقتی من بهت اجازه ندادم
حق رفتن نداری
ا/ت:من اجازه ام دست خودمه نه
تو
^:بادیگارد
+بله قربان
^:این دختر رو به اتاق 3 ببرید و
درو روش قفل کنید
+چشم
*ا/ت*
بادیگاردهای کوک داشتن منو
به زور میبردن
ا/ت:اییی
دستم
*ا/ت*
منو انداختن توی اتاق خالی و
ترسناک
درو روم قفل کردن
ا/ت:هعیییی احمقااا این در
لعنتی و باز کنید
هعیی کسی صدامو میشنوه
*کوک*
وقتی پاشدم بابام داشت با
یکی حرف میزد اما اون کی بود
تلفن که قط کرد
کوک:داشتی با کی حرف میزدی
^:داشتم با خریدار ا/ت
صحبت میکردم
کوک:چی میگی احمق من اونو
نمیدم میفهمی؟؟؟
^:هه احمق چطوری میخوای
بهم ندی هااا تو به اون پول
نیاز داری
کوک:من به پول کثیفی که
ازاین راه در میاری هیچ
نیازی ندارم
کوک:اااااا/تتتتت
^:اون صداتو نمیشنوه
کوک:چرا مگه کجاس
^:توی اتاق سوم
درو روش قفل کردم
کوک:قفل کردی اما چرااا؟
^:داشت با وسایلش از اینجا
میرفت
کوک:تو با چه حقی
اینکارو کردی هااااا
*جونگ کوک*
با شتاب رفتم سمت اتاق که
با صحنه ای مواجه شدم که
خون گریه کردم
( جاهای باحالدارع میرسه)
حالم جا که اومد برگشتم خونه
و دیدم کوک روی کاناپه خوابیده
الا هییییی قیافشو نیگا
نه... نه ا/ت
اون داشت ایندتو خراب میکرد
رفتم توی اتاق ساکمو برداشتم
به سمت در رفتم که یکی دستمو گرفت فک کردم کوکه
اما رومو که برگردوندم دیدم
باباش بود
^:هعی تو کجا داری میری هااا؟!
ا/ت:مگه مهمه
^: اره مهمه تو قراره به من سود
خوبی بدی میفهمی
ا/ت:لطفا بس کنید من میخوام
از اینجا برم
^:تا وقتی من بهت اجازه ندادم
حق رفتن نداری
ا/ت:من اجازه ام دست خودمه نه
تو
^:بادیگارد
+بله قربان
^:این دختر رو به اتاق 3 ببرید و
درو روش قفل کنید
+چشم
*ا/ت*
بادیگاردهای کوک داشتن منو
به زور میبردن
ا/ت:اییی
دستم
*ا/ت*
منو انداختن توی اتاق خالی و
ترسناک
درو روم قفل کردن
ا/ت:هعیییی احمقااا این در
لعنتی و باز کنید
هعیی کسی صدامو میشنوه
*کوک*
وقتی پاشدم بابام داشت با
یکی حرف میزد اما اون کی بود
تلفن که قط کرد
کوک:داشتی با کی حرف میزدی
^:داشتم با خریدار ا/ت
صحبت میکردم
کوک:چی میگی احمق من اونو
نمیدم میفهمی؟؟؟
^:هه احمق چطوری میخوای
بهم ندی هااا تو به اون پول
نیاز داری
کوک:من به پول کثیفی که
ازاین راه در میاری هیچ
نیازی ندارم
کوک:اااااا/تتتتت
^:اون صداتو نمیشنوه
کوک:چرا مگه کجاس
^:توی اتاق سوم
درو روش قفل کردم
کوک:قفل کردی اما چرااا؟
^:داشت با وسایلش از اینجا
میرفت
کوک:تو با چه حقی
اینکارو کردی هااااا
*جونگ کوک*
با شتاب رفتم سمت اتاق که
با صحنه ای مواجه شدم که
خون گریه کردم
( جاهای باحالدارع میرسه)
۶.۴k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.