وقتی با قمار میبردت

تو یه دستم گرمایی حس کردم
درسته اون دست جونگ کوک
بود
ا/ت:ولم کنننن
کوک:چرااا بخاطر بابام ازم ناراحتی
ا/ت:هر کاری میکنی فقط به من
دست نزن
کوک:اصلا دلم میخواد بهت
دست بزنم
ا/ت:ترجیح میدم ازت دور
باشم
کوک:مشکلت با من دقیقا چیع
هاا؟
ا/ت :خودت بهتر میدونی
کوک:هرجا میری برو
*ا/ت*
پسره مغرور
فک کرده من فقط منتظرم با اون باشم
اما.... اما ا/ت اون مست
اگه بلای سره خودش
بیاره چی؟!...
میرم پیشش
کوک:چیه هااا نتونستی بدون من دووم بیاری نه؟
ا/ت:نه
کوک:پس چی خرگوشم
ا/ت:اولن منو خرگوش صدا نکن
دومم من نه دلم برات تنگ شده
بود نه هیچی فقط... فقط ت
ترسیدم بلایی سر خودت بیاری
کوک:باشع خرگوشم
ا/ت:ببین الان
حالت خوب نیست برات
قهوه درست میکنم بعدش هم میرم
کوک:کجا اااا
ا/ت:ترجیح میدم از این خونه
برم و زندگی بهتری داشته باشم
*ا/ت*
از رو صندلی که پاشدم کوک دستمو گرفت و منو نشوند رو
پاش وصورتش رو به صورتم نزدیک کردو لباشو
گذاشت رو لبام و مک میز
منم که باهاش قهر کرده بودم
ادامش ندادم
کوک:اوه بیخیال ا/ت چرا اذیت
میکنی
ا/ت:اقا جوـٔون جونگ کوک
من مثلا با شما قهرما
پاشدم رفتم قهوه بدم به کوک
ا/ت:بگیر
کوک: من نمیخوام
ا/ت: خودم میخورم
قهوه ی کوک و خودم خوردم
بیا دومی برا خودت
کوک:نمیخواام
*ا/ت*
آه گندش بزنن تنها راهم
همینه
ا/ت:جونگ کووووک(بچه گونه )
من خودم با دستای خودم برات قهوه درست کردم بعد تو
نمیخوری؟
کوک:بدش بیبی
ا/ت:بیا