پارت دهم فیک عشق من آدمه:
پارت دهم فیک عشق من آدمه:
( جیمین وارد سرزمینش میشه و میره پیش دوستش )
؟ عه بالاخره اومدی ، سلام
- پس دوست ات کجاست ؟
؟ رفت خونشون دیگه
- اوکی
؟ ات کجاست پس ؟
- اونم رفت خونشون
؟ اوکی
خیلی ناراحت و گرفته بنظر میای، چیزی شده ؟
- نه، برو بگیر بخواب
فردا باید یکاری بکنیم
؟ باشه
( فردا صبح )
- ببین من یه چیزایی فهمیدم ، اون بیرون مردم عاشق چیزای ترسناک شدن و کنجکاویشون نسبت به آدمای قدیمی بالا تر. رفته
و این یعنی هر لحظه ممکنه یه سکی بیاد اینجا
پس جای ما دیگه امن نیست
؟ولی ما اصلا از انسان بجز اون دو تا دوست خوشمون نمیاد
چیکار کنیم ؟
- خب دیگه نکته اش همینجاست
یا باید بریم توی اجتماع و خودمون رو از مردم مخفی کنیم
و یا اینکه همینجا بمونیم و هر لحظه منتظر باشیم اینجا رو بخوان تصاحب کنن
که بنظر خودم گزینه اول بهتره
ولی باید روی خودمون تسلط پیدا کنیم یعنی اینکه اگر یه خون دیدیم نریم سمتش
و نخواهیم به کسی حمله کنیم
؟ ولی این کار خیلی سختیه
- معلومه که سخته، چجوری ممکنه سخت نباشه ؟
ولی باید غلبه کنیم
اگرم که نمیتونیم حداقل باید بتونیم جلوی خودمون رو بگیریم که تا خونه بریم و اونجا کالا یه خونی چیزی بخوریم
که میتونیم از ات و دوستش کمک بگیریم
؟ پس یعنی باید بریم بیرون
- بله و من برای اینکه زیر نور خورشید نباشیم یه پیشنهادی دارم
؟ چه پیشنهادی ؟
آخه این چیه خداوکیلی شکل اسکلا شدیممممم
- اینقدر غر نزن باید بریم
؟ آخه بگیرم بزنمت ، دلم خنک میشه کهههههه
- برو تا دهنت رو نبستم
( میرن و تا شهر پرواز میکنن)
- ات مطمئنم نمیزاره بریم داخل خونش
؟ چرا؟
- دیشب دلش رو شکستم
پس باید سریع باشیم
+ آره دیگه همینه ، مشکل تو همینه
عاشق اون خون آشام شدی
نباید عاشق یکی غیر از خودت بشی
! اما آخه
+ ساکن باش، بهونه نیار
بیا بریم غذا درست کنیم
! باشه
( تق تق )
! من درو باز میکنم
+ باشه
! ( جیغ )
+ چیشد خوبی؟
قاتله؟
( میره دم در )
+ شما اینجا چیکار میکنین؟
این چه تیپیه؟
؟ ایده تیپ ساخت این آقا هست
+ برام مهم نیست ، اینجا چیکار میکنین؟
مگه هتله؟
- ات منو ببخش ولی ما داریم واقعا زیر نور میسوزیم توی خونه بهتون توضیح بدیم؟
؟ تروخدا بزار بیایم تو
! ات لطفاااا
+ باشه بیاین تو
- مرسی
؟ ممنون
+ بشینین تو ، من کاری بهتون ندارم
! ولی تو گفته بودی که منو تا سال دیگه نمیبینی
؟ اینا رو ول کن ، الان که همو دیدیم بیا بغلم
! باشه
- ات میشه باهات حرف بزنم
+ من با شما حرفی ندارم
- ات لطفا
+ فاقد اهمیت نسبت به حرفات
- خب ببخشید من باید میرفتم خونه تا برنامه بریزم بیا دیدنت
نمیتونستم اونجا رو یهویی ترک کنم، خانم جنگله
مگه خاله بازیه؟
مجبور بودم ولت کنم ولی برگشتم فقط بخاطر تو
( جیمین وارد سرزمینش میشه و میره پیش دوستش )
؟ عه بالاخره اومدی ، سلام
- پس دوست ات کجاست ؟
؟ رفت خونشون دیگه
- اوکی
؟ ات کجاست پس ؟
- اونم رفت خونشون
؟ اوکی
خیلی ناراحت و گرفته بنظر میای، چیزی شده ؟
- نه، برو بگیر بخواب
فردا باید یکاری بکنیم
؟ باشه
( فردا صبح )
- ببین من یه چیزایی فهمیدم ، اون بیرون مردم عاشق چیزای ترسناک شدن و کنجکاویشون نسبت به آدمای قدیمی بالا تر. رفته
و این یعنی هر لحظه ممکنه یه سکی بیاد اینجا
پس جای ما دیگه امن نیست
؟ولی ما اصلا از انسان بجز اون دو تا دوست خوشمون نمیاد
چیکار کنیم ؟
- خب دیگه نکته اش همینجاست
یا باید بریم توی اجتماع و خودمون رو از مردم مخفی کنیم
و یا اینکه همینجا بمونیم و هر لحظه منتظر باشیم اینجا رو بخوان تصاحب کنن
که بنظر خودم گزینه اول بهتره
ولی باید روی خودمون تسلط پیدا کنیم یعنی اینکه اگر یه خون دیدیم نریم سمتش
و نخواهیم به کسی حمله کنیم
؟ ولی این کار خیلی سختیه
- معلومه که سخته، چجوری ممکنه سخت نباشه ؟
ولی باید غلبه کنیم
اگرم که نمیتونیم حداقل باید بتونیم جلوی خودمون رو بگیریم که تا خونه بریم و اونجا کالا یه خونی چیزی بخوریم
که میتونیم از ات و دوستش کمک بگیریم
؟ پس یعنی باید بریم بیرون
- بله و من برای اینکه زیر نور خورشید نباشیم یه پیشنهادی دارم
؟ چه پیشنهادی ؟
آخه این چیه خداوکیلی شکل اسکلا شدیممممم
- اینقدر غر نزن باید بریم
؟ آخه بگیرم بزنمت ، دلم خنک میشه کهههههه
- برو تا دهنت رو نبستم
( میرن و تا شهر پرواز میکنن)
- ات مطمئنم نمیزاره بریم داخل خونش
؟ چرا؟
- دیشب دلش رو شکستم
پس باید سریع باشیم
+ آره دیگه همینه ، مشکل تو همینه
عاشق اون خون آشام شدی
نباید عاشق یکی غیر از خودت بشی
! اما آخه
+ ساکن باش، بهونه نیار
بیا بریم غذا درست کنیم
! باشه
( تق تق )
! من درو باز میکنم
+ باشه
! ( جیغ )
+ چیشد خوبی؟
قاتله؟
( میره دم در )
+ شما اینجا چیکار میکنین؟
این چه تیپیه؟
؟ ایده تیپ ساخت این آقا هست
+ برام مهم نیست ، اینجا چیکار میکنین؟
مگه هتله؟
- ات منو ببخش ولی ما داریم واقعا زیر نور میسوزیم توی خونه بهتون توضیح بدیم؟
؟ تروخدا بزار بیایم تو
! ات لطفاااا
+ باشه بیاین تو
- مرسی
؟ ممنون
+ بشینین تو ، من کاری بهتون ندارم
! ولی تو گفته بودی که منو تا سال دیگه نمیبینی
؟ اینا رو ول کن ، الان که همو دیدیم بیا بغلم
! باشه
- ات میشه باهات حرف بزنم
+ من با شما حرفی ندارم
- ات لطفا
+ فاقد اهمیت نسبت به حرفات
- خب ببخشید من باید میرفتم خونه تا برنامه بریزم بیا دیدنت
نمیتونستم اونجا رو یهویی ترک کنم، خانم جنگله
مگه خاله بازیه؟
مجبور بودم ولت کنم ولی برگشتم فقط بخاطر تو
۸.۱k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.