پارت 8
پارت 8
از زبان رادمی
نام را جوشی رو جواب داد و گفت.....
~بله شما؟
×منم شوگا نشناختی
~اها یادم اومد چیه یادی از ما کردی
×میگم که من از ا/ت خشم اومده و میخام جیمین رو از ا/ت دور نگه دارم میتونی کمکم کنی؟
~اره میتونم کمکت کنم اما شرط داره
×چه شرطی
~یه شب رمانتیک واسه منو جیمین جور کنی
×باشه قبول
~باشه پس قبوله
از زبان رادمی
نام را با شوگا قرار گزاشت و نقشه کشیدن که ا/ت و جیمین رو از هم جدا کنن شوا گفت....
×من کاری میکنم که امشب جیمین از عمارت بزنه بیرون بعد منو ا/ت تنها میمونیم و توهم میری پیشه جیمین
~باشه
از زبان رادمی
شب شد و شوگا به جیمین گفت....
×جیمین نامجون بهم زنگ زد گفت که به جیمین بگو بیاد پیشم
-باشه پس من میرم تو حواست به ا/ت باشه
×باشه حواسم به ا/ت هست
-پس من میرم خدافظ
×خدافظ
+ددی!
×ددیت نیست رفته پیش نامجون و به من گفت مواظبت باشم
+اها باشه شوگا
×میتونی بهم بگی یونگی
+یونگی! باشه
×افرین
+من میرم اتاقم
×باشه اگه چیزی خواستی من پایینم صدام کن
+باشه یونگی
از زبان رادمی
ا/ت رفت داخل اتاقش و بعد چند دقیقه یونگی رفت پیش ا/ت
×ا/ت میتونم بیام تو؟
+یه لحظه صب کن لختم
×باشه
ویو یونگی
ا/ت لخته پس بهتره من برم تو اون بدن زیباشو ببینم
×ا/ت خوبی؟ نگرانت شدم
+خوبم میشه بری بیرون لباس تنم نیست
×اشکالی نداره من که قریبه نیستم
+اما....
×اما نداره بشین رو تخت باهات کار دارم😈
+چی چی چیکار داری(ترسیدن)
×بگو چشم
+چ چ چشم یونگی
×یونگی نگو بگو ددی
+چ چ چرا
×بگو چشم
+چشم ددی
×حالا شد
از زبان رادمی
یونگی لباساشو کند و ا/ت رو حل داد رو تخت و یونگی رفت روی ا/ت و لباشو مک میزد بعد لباش رفت سراغ سینه هاش بعد که سینه هاش تموم شد رفت سراغ پایین نافش
+میشه تمومش کنی ددی
×نخیر حالا اولاشه باید برام ساک بزنی
+چی!
×همینه که گفتم
+چ چ چشم ددی
×افرین بیب
از زبان رادمی
ا/ت برای یونگی ساک زد و یونگی *** وارد با***سن ا/ت کرد و ا/ت یه ناله کوچیک کرد و یونگی گفت...
×ادامه بده بیب
+عااااااح چشم ددی
از زبان رادمی
بعد چند دقیقه جیمین رسید عمارت و وارد عمارت شد شنید که داره صدای ناله ی ا/ت میاد و رفت داخل اتاق دید که یونگی داره ا/ت رو میگ****اعه و جیمین یونگی رو حل داد و دست ا/ت رو گرفت سره ا/ت داد کشید گفت....
ادامش پارت 9:)🇰🇷
از زبان رادمی
نام را جوشی رو جواب داد و گفت.....
~بله شما؟
×منم شوگا نشناختی
~اها یادم اومد چیه یادی از ما کردی
×میگم که من از ا/ت خشم اومده و میخام جیمین رو از ا/ت دور نگه دارم میتونی کمکم کنی؟
~اره میتونم کمکت کنم اما شرط داره
×چه شرطی
~یه شب رمانتیک واسه منو جیمین جور کنی
×باشه قبول
~باشه پس قبوله
از زبان رادمی
نام را با شوگا قرار گزاشت و نقشه کشیدن که ا/ت و جیمین رو از هم جدا کنن شوا گفت....
×من کاری میکنم که امشب جیمین از عمارت بزنه بیرون بعد منو ا/ت تنها میمونیم و توهم میری پیشه جیمین
~باشه
از زبان رادمی
شب شد و شوگا به جیمین گفت....
×جیمین نامجون بهم زنگ زد گفت که به جیمین بگو بیاد پیشم
-باشه پس من میرم تو حواست به ا/ت باشه
×باشه حواسم به ا/ت هست
-پس من میرم خدافظ
×خدافظ
+ددی!
×ددیت نیست رفته پیش نامجون و به من گفت مواظبت باشم
+اها باشه شوگا
×میتونی بهم بگی یونگی
+یونگی! باشه
×افرین
+من میرم اتاقم
×باشه اگه چیزی خواستی من پایینم صدام کن
+باشه یونگی
از زبان رادمی
ا/ت رفت داخل اتاقش و بعد چند دقیقه یونگی رفت پیش ا/ت
×ا/ت میتونم بیام تو؟
+یه لحظه صب کن لختم
×باشه
ویو یونگی
ا/ت لخته پس بهتره من برم تو اون بدن زیباشو ببینم
×ا/ت خوبی؟ نگرانت شدم
+خوبم میشه بری بیرون لباس تنم نیست
×اشکالی نداره من که قریبه نیستم
+اما....
×اما نداره بشین رو تخت باهات کار دارم😈
+چی چی چیکار داری(ترسیدن)
×بگو چشم
+چ چ چشم یونگی
×یونگی نگو بگو ددی
+چ چ چرا
×بگو چشم
+چشم ددی
×حالا شد
از زبان رادمی
یونگی لباساشو کند و ا/ت رو حل داد رو تخت و یونگی رفت روی ا/ت و لباشو مک میزد بعد لباش رفت سراغ سینه هاش بعد که سینه هاش تموم شد رفت سراغ پایین نافش
+میشه تمومش کنی ددی
×نخیر حالا اولاشه باید برام ساک بزنی
+چی!
×همینه که گفتم
+چ چ چشم ددی
×افرین بیب
از زبان رادمی
ا/ت برای یونگی ساک زد و یونگی *** وارد با***سن ا/ت کرد و ا/ت یه ناله کوچیک کرد و یونگی گفت...
×ادامه بده بیب
+عااااااح چشم ددی
از زبان رادمی
بعد چند دقیقه جیمین رسید عمارت و وارد عمارت شد شنید که داره صدای ناله ی ا/ت میاد و رفت داخل اتاق دید که یونگی داره ا/ت رو میگ****اعه و جیمین یونگی رو حل داد و دست ا/ت رو گرفت سره ا/ت داد کشید گفت....
ادامش پارت 9:)🇰🇷
۱۴.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.