تک پارتی جونگ کوک
تک پارتی جونگ کوک
درخواستی
وفتی باهاش قهری
کوک، چند روز ات باهام قهر حقم داره کارای کمپانی خیلی زیاد شده صبح زود میرم شبا 1. 2 نصف شب بر میگردم ولی فردا جبران میکنم
ات، مثل همیشه از خواب پاشدم شازده نبود(کوک و میگه) رفتم دوش گرفتم و کارای همیشگیم رو کردم ی دستی به خونه کشیدم مثل دسته ی گل شد رفتم بیرون یکم دور دور کردم و اومدم خونه
کوک ویو
امروز عکس برداری داشتم (اسلاید 3) عکس برداری تموم شد خیلییی خسته شده بودم رفتم خونه دیدم ات خوابه رفتم ی دوش سریع گرفتم اومدم بیرون ی لباس گشاد و شروار گشاد راحتی برداشتم پوشیدم و کنار ات رو تخت خوابیدم
فردا صبح
ات ویو
از خواب بیدار شدم بازم دیدم شازده نیس رفتم دوش گرفتم و کارای همیشگیم از اتاق در اومدم بیرون دیدم تو خونه چه بوی خوبی میاد رفتم سمت آشپز خونه چی دیدم واووو کوک تو آشپز خونه بود رفتم از پشت گفتم به بههه شازده امروز خونن چه خبر
کوک، صبح زود بلند شدم امروز مرخصی گرفته بودم رفتم و دس بکار شدم رفتم تو آشپز خونه و شروع به آشپزی کردم بعد دیدم ات اومد و گفت به بههه شازده امروز خونن چه خبر با لبخند برگشتم و گفتم
برای عشقم وقت گذاشتم مگه چه اشکالی داره
ات، به هر حال
کوک، عزیزم قهر نباش دیه تورو خودا دلت میاد با بانیت اینجوری کنی(بغض دارو چشاشو ی جور خاصی میکرد)
ات، باشه باشه چشات و اون جوری نکن آشتی
کوک، 😊 آشتی و همو بغل کردین و کوک بعد اونموقع همیشه برات وقت میزاش
خوبببب انید وارم خوشتون اومده باشه 🙃🙃😊💜💚
درخواستی
وفتی باهاش قهری
کوک، چند روز ات باهام قهر حقم داره کارای کمپانی خیلی زیاد شده صبح زود میرم شبا 1. 2 نصف شب بر میگردم ولی فردا جبران میکنم
ات، مثل همیشه از خواب پاشدم شازده نبود(کوک و میگه) رفتم دوش گرفتم و کارای همیشگیم رو کردم ی دستی به خونه کشیدم مثل دسته ی گل شد رفتم بیرون یکم دور دور کردم و اومدم خونه
کوک ویو
امروز عکس برداری داشتم (اسلاید 3) عکس برداری تموم شد خیلییی خسته شده بودم رفتم خونه دیدم ات خوابه رفتم ی دوش سریع گرفتم اومدم بیرون ی لباس گشاد و شروار گشاد راحتی برداشتم پوشیدم و کنار ات رو تخت خوابیدم
فردا صبح
ات ویو
از خواب بیدار شدم بازم دیدم شازده نیس رفتم دوش گرفتم و کارای همیشگیم از اتاق در اومدم بیرون دیدم تو خونه چه بوی خوبی میاد رفتم سمت آشپز خونه چی دیدم واووو کوک تو آشپز خونه بود رفتم از پشت گفتم به بههه شازده امروز خونن چه خبر
کوک، صبح زود بلند شدم امروز مرخصی گرفته بودم رفتم و دس بکار شدم رفتم تو آشپز خونه و شروع به آشپزی کردم بعد دیدم ات اومد و گفت به بههه شازده امروز خونن چه خبر با لبخند برگشتم و گفتم
برای عشقم وقت گذاشتم مگه چه اشکالی داره
ات، به هر حال
کوک، عزیزم قهر نباش دیه تورو خودا دلت میاد با بانیت اینجوری کنی(بغض دارو چشاشو ی جور خاصی میکرد)
ات، باشه باشه چشات و اون جوری نکن آشتی
کوک، 😊 آشتی و همو بغل کردین و کوک بعد اونموقع همیشه برات وقت میزاش
خوبببب انید وارم خوشتون اومده باشه 🙃🙃😊💜💚
۸.۳k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.