فیک تهیونگ پارت 6
فیک تهیونگ پارت 6
3 ماه بعد
سوهی، داشتم بازم مثل همیشه پشت دانشگاه قدم میزدم که صدای کمک اومد سریع رفتم دیدم که چییییی
دارن یکی رو میزنن و بقیه هم تما شا میکنن و میخندم خونم به جوش اومد رفتم گفتم
هیییییییی عوضی یااااا(با داد) چه گو. هی دارین میخورینننن رفتم و همشونو زدم آخیشششش خیلی وقت بود کسی رو نزده بودماااا خوبببب هی تو حالت خوبه رفتم طرفش چییی ای جاناتان بود ای خداااا ازش پرسیدم هی چرا اینجایی اصلا چرا داشتن کتکت میزدن
جاناتان، من همیشه کتک میخورم بار اولم نیس ی لبخند بی جونی زد و قش کرد
سوهی، ای خداااا حالا می باید این و تا درمانگاه کول کنه به هر سختی بود بلندش کردم و به درمانگاه داخل دانشگاه بردم پرستار زخماشو پانسمان کرد و من نشستم تا بهوش بیاد وقتی دیدم بهوش اومد گفتم
هی پسر تو آنقدر از اونا میترسی که گذاشتی کتکت بزنن واقعا که ناامیدم کردی
جاناتان، سوهی ممنونم و اینکه من زورم هیچ وقت به اونا نمیرسه اما میخام برات جبران کنم امروز بیا به خونه ی ما و شام و اونا بخور لطفا قبول کن
سوهی، باشه
جاناتان، یعنی واقعا قبول کردی
سوهی، ی حرف و 2 بار تکرار نمی کنم... فقط ساعت چند میریم
جاناتان، از راح مدرسه با ماشین من میریم
سوهی، باشه
جاناتان😊
ویو کوک،
داشتم تو حیاط پشتی مدرسه قدم میزدم که دیدم دوباره جاناتان رو گرفتن و دارن میزنم عوضیا تا خواستم برم سوهی رو دیدم که همشون و زد واووو این دختر غیر غابل پیش بینیه درس دختر ایده آل من
پرش به بعد مدرسه
سوهی، زنگ خورد با جاناتان رفتیم و سوار ماشینش شدیم و به سمت خونشون رفتیم رفتیم داخل عمارت هوممم اینام دست کمی از ما ندارنا که یک دفعه صدای ی زن اومد که میگفت جاناتان عزیزم اومدی
ات، اومدم پایین که دیدم جاناتان با ی دختر وایستاده اونجا این دختره ی حسی بهم میداد چقد صورتش شبیح تهیونگه
جاناتان، مامان این دوستم سوهی هست و اینکه امشب شام پیش ما هست
ات، از دیدارت خوشبختم عزیزم
سوهی، منم🤝
دس دادن
رفتن و سر میز شام نشستن
سوهی، خونه ی شمام دسته کمی از ما نداره
جاناتان، واقعا هوم
ات، سوهی جان خوب مادر پدرت اونا شغلشون چیه ببخشیدا قصد بدی ندارم
سوهی، مشکلی نیس ما مامان ندارم پدرم میگه اون 18 سال پیش رفته و اینکه من درحال حاضر باپدرم زندگی میکنم
ات، آها خوب دیگه بسههه از این فازا دراییم بیرون شام چه طور بود
سوهی، خوب بود ممنون
ات، سوهی گیم بلده
سوهی، آره چطور
ات، خوب چطوره 3 نفری گیم بزنیم هوم
سوهی، هوم خوبه داشتیم گیم میزدیم که گوشیم زنگ خورد اون
خوبببب امید وارم دوس داشته باشین تا پارت بعد فعلا 🙃💜💜💚🧡
3 ماه بعد
سوهی، داشتم بازم مثل همیشه پشت دانشگاه قدم میزدم که صدای کمک اومد سریع رفتم دیدم که چییییی
دارن یکی رو میزنن و بقیه هم تما شا میکنن و میخندم خونم به جوش اومد رفتم گفتم
هیییییییی عوضی یااااا(با داد) چه گو. هی دارین میخورینننن رفتم و همشونو زدم آخیشششش خیلی وقت بود کسی رو نزده بودماااا خوبببب هی تو حالت خوبه رفتم طرفش چییی ای جاناتان بود ای خداااا ازش پرسیدم هی چرا اینجایی اصلا چرا داشتن کتکت میزدن
جاناتان، من همیشه کتک میخورم بار اولم نیس ی لبخند بی جونی زد و قش کرد
سوهی، ای خداااا حالا می باید این و تا درمانگاه کول کنه به هر سختی بود بلندش کردم و به درمانگاه داخل دانشگاه بردم پرستار زخماشو پانسمان کرد و من نشستم تا بهوش بیاد وقتی دیدم بهوش اومد گفتم
هی پسر تو آنقدر از اونا میترسی که گذاشتی کتکت بزنن واقعا که ناامیدم کردی
جاناتان، سوهی ممنونم و اینکه من زورم هیچ وقت به اونا نمیرسه اما میخام برات جبران کنم امروز بیا به خونه ی ما و شام و اونا بخور لطفا قبول کن
سوهی، باشه
جاناتان، یعنی واقعا قبول کردی
سوهی، ی حرف و 2 بار تکرار نمی کنم... فقط ساعت چند میریم
جاناتان، از راح مدرسه با ماشین من میریم
سوهی، باشه
جاناتان😊
ویو کوک،
داشتم تو حیاط پشتی مدرسه قدم میزدم که دیدم دوباره جاناتان رو گرفتن و دارن میزنم عوضیا تا خواستم برم سوهی رو دیدم که همشون و زد واووو این دختر غیر غابل پیش بینیه درس دختر ایده آل من
پرش به بعد مدرسه
سوهی، زنگ خورد با جاناتان رفتیم و سوار ماشینش شدیم و به سمت خونشون رفتیم رفتیم داخل عمارت هوممم اینام دست کمی از ما ندارنا که یک دفعه صدای ی زن اومد که میگفت جاناتان عزیزم اومدی
ات، اومدم پایین که دیدم جاناتان با ی دختر وایستاده اونجا این دختره ی حسی بهم میداد چقد صورتش شبیح تهیونگه
جاناتان، مامان این دوستم سوهی هست و اینکه امشب شام پیش ما هست
ات، از دیدارت خوشبختم عزیزم
سوهی، منم🤝
دس دادن
رفتن و سر میز شام نشستن
سوهی، خونه ی شمام دسته کمی از ما نداره
جاناتان، واقعا هوم
ات، سوهی جان خوب مادر پدرت اونا شغلشون چیه ببخشیدا قصد بدی ندارم
سوهی، مشکلی نیس ما مامان ندارم پدرم میگه اون 18 سال پیش رفته و اینکه من درحال حاضر باپدرم زندگی میکنم
ات، آها خوب دیگه بسههه از این فازا دراییم بیرون شام چه طور بود
سوهی، خوب بود ممنون
ات، سوهی گیم بلده
سوهی، آره چطور
ات، خوب چطوره 3 نفری گیم بزنیم هوم
سوهی، هوم خوبه داشتیم گیم میزدیم که گوشیم زنگ خورد اون
خوبببب امید وارم دوس داشته باشین تا پارت بعد فعلا 🙃💜💜💚🧡
۶.۹k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.