سناریو
#سناریو
*وقتی خیلی ازشون کوچیکتری ولی بهشون اعتراف میکنی جوابشون*
چان:منو دوست داری؟
ا.ت:اره 🥺
سرشو به گوشت نزدیک میکنه و میگه :پس بیبی گرلم میشی؟
لینو:این یعنی اماده ای که هندلم کنی؟
چانگبین:سن که فقط عدده ... بگو ببینم غذا که بلدی بپزی؟
هیونجین: *دستاشو دور کمرت حلقه میکنه *
منم دوست دارم کوچولو ...
هان:*خیلی خوشحال میشه بغلت میکنه و رو هوا میچرخونت * خیلی خوشحالم که اول خودت گفتی *بعد گردنبندی که از قبل برات خریده رو بهت میده 🥺
فلیکس:*با دستاش صورتتو قاب میگیره و لباشو رو لبات میزاره و ریز میبوسشون*
سونگمین:دستتو میگیره و ترو میکشه تو بغلش و میگه :ولی اخه..خیلی کوچولویی...
ای ان:بغلت میکنه سرشو تو گردنت میبره و روی ترقوه تو میبوسه و میگه: منم بدجوری گرفتارت شدم 🥺
*وقتی خیلی ازشون کوچیکتری ولی بهشون اعتراف میکنی جوابشون*
چان:منو دوست داری؟
ا.ت:اره 🥺
سرشو به گوشت نزدیک میکنه و میگه :پس بیبی گرلم میشی؟
لینو:این یعنی اماده ای که هندلم کنی؟
چانگبین:سن که فقط عدده ... بگو ببینم غذا که بلدی بپزی؟
هیونجین: *دستاشو دور کمرت حلقه میکنه *
منم دوست دارم کوچولو ...
هان:*خیلی خوشحال میشه بغلت میکنه و رو هوا میچرخونت * خیلی خوشحالم که اول خودت گفتی *بعد گردنبندی که از قبل برات خریده رو بهت میده 🥺
فلیکس:*با دستاش صورتتو قاب میگیره و لباشو رو لبات میزاره و ریز میبوسشون*
سونگمین:دستتو میگیره و ترو میکشه تو بغلش و میگه :ولی اخه..خیلی کوچولویی...
ای ان:بغلت میکنه سرشو تو گردنت میبره و روی ترقوه تو میبوسه و میگه: منم بدجوری گرفتارت شدم 🥺
۲۰.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.