روانی دوست داشتنی من
#روانی_دوست_داشتنی_من
P:24
(ویو ا.ت)
ا.ت: جیغغغغ برو بیرونننننننننن
با حرفم اول منگ نگاهم کرد ولی بعد که منظورمو فهمید و درجا رفت بیرون و درو بست
با رفتنش نفس راحتی کشیدم ولی به محض برگشتن دوباره خودمو تو آینه دیدم و جیغ کشیدم
ا.ت: جیغغغع فلیکس خدا لعنتت کنهههههههه
حس خیلی بدی داشتم و دلم میخاست کل این کیس مارک هارو از رو بدنم پاک کنم پس در کمدو باز کردم و یه هودی و شلوار کارگو از توش برداشتم و به سمت حموم گوشه اتاق رفتم (در حموم باز بوده برای همین دیده که داخلش حمومه)
با لیف عین چی افتاده بودم به جون بدنم
جوری که حتی بعضی از جاهای بدنم پوست شده بود
کل بدنم سوزش داشت زیر دلم به خاطر همون چیزی که میدونین تیر میکشید و سرمم به سوجویی که خورده بودم داشت میترکید
کلا حالم افتضاح بود و همینجوری داشتم تو حموم به خودمو فلیکس و هر بنده خدایی فحش میدادم
بعد از چندمین بیرون اومدم و لباسای فلیکس پوشیدم
سشار رو تو کمد دیده بودم پس به سمت کمد رفتم و سشار و برداشتم و بعد از خشک کردن موهام آروم به سمت در رفتم
بعد از اون فاجعه ای که به بار آورده بودم چه جوری تو چشماش نگاه میکردم اخه؟
بعضی چیزها یادم اومده بود
مثل این که خودم همچیو شروع کردم
ای خداااااااااا
میخاستم از خجالت آب شم برم تو زمین
ولی میون این هیری بیری چرا ناراحت نبودم؟
فقط خجالت میکشیدم
یعنی من واقعا فلیکس رو دوست دارم؟
بعد از چند دقیقه خود درگیری آروم لایه درو باز کردم و سرمو بیرون بردم
خوبه
فلیکس نبود
آروم از اتاق بیرون اومدم و درحالی که رو نک پاهام راه میرفتم تا صدایی ایجاد نکنم به سمت در هال رفتم
با خیال راحت درو باز کردم
ولی باز کردن در یه طرف و نمایان شدن صورت فلیکس تو چهارچوب در یه طرف
P:24
(ویو ا.ت)
ا.ت: جیغغغغ برو بیرونننننننننن
با حرفم اول منگ نگاهم کرد ولی بعد که منظورمو فهمید و درجا رفت بیرون و درو بست
با رفتنش نفس راحتی کشیدم ولی به محض برگشتن دوباره خودمو تو آینه دیدم و جیغ کشیدم
ا.ت: جیغغغع فلیکس خدا لعنتت کنهههههههه
حس خیلی بدی داشتم و دلم میخاست کل این کیس مارک هارو از رو بدنم پاک کنم پس در کمدو باز کردم و یه هودی و شلوار کارگو از توش برداشتم و به سمت حموم گوشه اتاق رفتم (در حموم باز بوده برای همین دیده که داخلش حمومه)
با لیف عین چی افتاده بودم به جون بدنم
جوری که حتی بعضی از جاهای بدنم پوست شده بود
کل بدنم سوزش داشت زیر دلم به خاطر همون چیزی که میدونین تیر میکشید و سرمم به سوجویی که خورده بودم داشت میترکید
کلا حالم افتضاح بود و همینجوری داشتم تو حموم به خودمو فلیکس و هر بنده خدایی فحش میدادم
بعد از چندمین بیرون اومدم و لباسای فلیکس پوشیدم
سشار رو تو کمد دیده بودم پس به سمت کمد رفتم و سشار و برداشتم و بعد از خشک کردن موهام آروم به سمت در رفتم
بعد از اون فاجعه ای که به بار آورده بودم چه جوری تو چشماش نگاه میکردم اخه؟
بعضی چیزها یادم اومده بود
مثل این که خودم همچیو شروع کردم
ای خداااااااااا
میخاستم از خجالت آب شم برم تو زمین
ولی میون این هیری بیری چرا ناراحت نبودم؟
فقط خجالت میکشیدم
یعنی من واقعا فلیکس رو دوست دارم؟
بعد از چند دقیقه خود درگیری آروم لایه درو باز کردم و سرمو بیرون بردم
خوبه
فلیکس نبود
آروم از اتاق بیرون اومدم و درحالی که رو نک پاهام راه میرفتم تا صدایی ایجاد نکنم به سمت در هال رفتم
با خیال راحت درو باز کردم
ولی باز کردن در یه طرف و نمایان شدن صورت فلیکس تو چهارچوب در یه طرف
۸.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.