عشق دیوونگیه
#عشق_دیوونگیه
P:9
(ویو ا.ت)
بهش زول زده بودم که درحالی که به غذاش زول زده بود گفت
هیونجین: بخور دیگه !!
با حرفش اهایی زیرلب گفتم و قرصو تو دهنم گزاشتم و آبی پشتش خوردم
لیوان روی میز گزاشتم و مشغول ور رفتن با دستام شدم که با حرفش سرمو بالا آوردم و بهش زول زدم
هیونجین: متاسفم !!......... بابت همه چی
اون الان عذرخواهی کرد؟!
ناموسا؟!
با چشم هایی که از تعجب گشاد شده بود بهش زول زدم که ادامه داد
هیونجین: میدونم خیلی باهات بد کردم ......خیلی اذیتت کردم ........ و مجبورت کردم به کارایی که نمیخای
چاپستیک توی دستاشو روی میز گزاشت
سرشو بالا آوردو درحالی که مستقیم توی چشمام زول زده بود گفت
هیونجین: من فقط.........دوست دارم!!
هه!!
دوسم داشت؟
اونم بعد از همه ی کار هایی که کرده بود صاف صاف وایستاده جلوم و میگه دوستم داره؟!
نکنه الان ازم انتظار داره بپرم بغلشو بگم منم همینطور؟!
با قاطعیت به چشماش زول زدمو گفتم
ا.ت: معنی دوست داشتنو میدونی؟! این حرف برات مثل یه شوخیه؟! من فقط برات یه عروسکم که میخای باهاش بازی کنی پس سعی نکن پای احساساتو وسط بکشی
با حرفم دوباره سرشو پایین انداختو درحالی که به میز زول زده بود گفت
هیونجین: درسته!! من نمیدونم چجوری باید دوست داشتنمو نشون بدم) یاد گرفتم هرچی که میخامو داشته باشم!! حتی به زور
ولی...........
P:9
(ویو ا.ت)
بهش زول زده بودم که درحالی که به غذاش زول زده بود گفت
هیونجین: بخور دیگه !!
با حرفش اهایی زیرلب گفتم و قرصو تو دهنم گزاشتم و آبی پشتش خوردم
لیوان روی میز گزاشتم و مشغول ور رفتن با دستام شدم که با حرفش سرمو بالا آوردم و بهش زول زدم
هیونجین: متاسفم !!......... بابت همه چی
اون الان عذرخواهی کرد؟!
ناموسا؟!
با چشم هایی که از تعجب گشاد شده بود بهش زول زدم که ادامه داد
هیونجین: میدونم خیلی باهات بد کردم ......خیلی اذیتت کردم ........ و مجبورت کردم به کارایی که نمیخای
چاپستیک توی دستاشو روی میز گزاشت
سرشو بالا آوردو درحالی که مستقیم توی چشمام زول زده بود گفت
هیونجین: من فقط.........دوست دارم!!
هه!!
دوسم داشت؟
اونم بعد از همه ی کار هایی که کرده بود صاف صاف وایستاده جلوم و میگه دوستم داره؟!
نکنه الان ازم انتظار داره بپرم بغلشو بگم منم همینطور؟!
با قاطعیت به چشماش زول زدمو گفتم
ا.ت: معنی دوست داشتنو میدونی؟! این حرف برات مثل یه شوخیه؟! من فقط برات یه عروسکم که میخای باهاش بازی کنی پس سعی نکن پای احساساتو وسط بکشی
با حرفم دوباره سرشو پایین انداختو درحالی که به میز زول زده بود گفت
هیونجین: درسته!! من نمیدونم چجوری باید دوست داشتنمو نشون بدم) یاد گرفتم هرچی که میخامو داشته باشم!! حتی به زور
ولی...........
۶.۹k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.