⚔ ⚔ ⚔
⚔ ⚔ ⚔
#غزوه_تبوک
حرکت «جیش العسره» به سوی تبوک
پیش از این اشاره شد که
سفر تبوک #سخت_ترین و #طولانی_ترین سفرهایی بود که پیغمبر و #سپاهیان_اسلام بدان اقدام کرده و می رفتند،
و با توجه به گرمای هوا و خشکسالی و فصلی که این سفر با آن مصادف شده بود کار را بسیار سخت و دشوار می کرد ،
و از این رو در روایات و تواریخ نام این سپاه را
«جیش العسره» یعنی سپاه سختی
گذارده اند و در قرآن کریم نیز در سیاق آیات مربوط به #جنگ_تبوک در سوره توبه بدان اشاره شده است.
🌴 🌴 🌴
با این همه احوال، روزی که سپاه، از لشکرگاه مدینه که جایی به نام «ثنیة الوداع» بودحرکت کرد ،
در مقدمه لشکر ده هزار سرباز و سپاهی بود که راه خطرناک و مخوف و بیابانهای بی سروته شمال حجاز را می شکافت و پیش می رفت و به دنبال آن پیغمبر اسلام با بیست هزار نفر به صورت صفوف منظم دیگر سپاه حرکت نمود.
سر راه به منزل «حجر» و ویرانه های قوم ثمود که آثاری از خانه های آنها در آنجا بود رسیدند و در کنار آن فرود آمدند ،
و سر چاهی که در آنجا بود رفته مقداری آب از چاه کشیدند ،
ولی شب که شد #پیغمبر_اسلام (ص) دستور داد کسی از آب آن چاه نخورد و وضو هم نگیرند و اگر آردی هم با آن آب خمیر کرده اند به شتران بدهند.
چون از بادهای تند و سوزان آن سرزمین که گاهی توده های شن را به صورت دریای مواج به حرکت در می آورد آگاهی داشت، دستور داد در آن شب کسی تنها از خیمه خود بیرون نیاید.
دو نفر که با دستور آن حضرت مخالفت کرده و شب هنگام از خیمه خود خارج شدند به هلاکت رسیدند،
یکی را باد برد و دیگری زیر توده های شن مدفون گردید.
و در سیره ابن هشام است که
یکی از آنها به مرض خناق مبتلا شد و دیگری را باد به کوههای قبیله طی انداخت
و چون پیغمبـر از ماجرا مطلع شد فرمود:
مگر من نگفته بودم کسی تنها از خیمه بیرون نیاید
و سپس درباره آن کس که به خناق دچار شده بود دعا کرد و او شفا یافت و آن دیگری را نیز قبیله طی پس از بازگشت لشکر به مدینه به نزد پیغمبر اسلام آوردند .
و به هر صورت چون طبق دستور پیغمبـر (ص) آبهایی را که از چاه برداشته بودند بر زمین ریختند، پس از پیمودن مقداری راه دچار بی آبی و تشنگی شدند باز هم به مدد دعا و کمک الهی قطعه ابری آمد و به مقداری که مردم برای آشامیدن و ذخیره احتیاج داشتند باران بارید و از این نگرانی هم بیرون آمده و نجات یافتند.
🔴 یـک خـبـر غـیـبـی
نشانه و دلیل بر صدق گفتار پیغمبر الهی که فرستاده خدای تعالی باشد #مـعـجـزه است
و معجزه بر چند نوع است که یکی از آنها خبرهای غیبی واطلاع از عالم غیب است که پیغمبر از خدا درخواست کند و بخواهد تا از ماجرایی یا ماجراهایی از پس پرده غیب آگاه شود و خدای تعالی او را آگاه می کند.
در سفر تبوک روزی شتر پیغمبـر اکرم (ص) گم شد و اصحاب آن حضرت برای پیدا کردن آن شتر به این طرف و آن طرف رفته و به جستجو پرداختند،
یکی از منافقان که همراه لشکریان بود از روی تمسخر گفت:
او پندارد که پیغمبـر است و از آسمان ها به شما خبر می دهد اما اکنون نمی داند شترش کجاست؟
رسـول خدا (ص) این سخن را شنید و رو به افرادی که در حضورش بودند کرده گفت:
مردی از لشکریان سخنی گفته ولی به خدا سوگند من نمی دانم جز آنچه را خدا به من یاد دهد و هم اکنون خداوند مرا به جای آن شتر راهنمایی کرد
و شتر در همین وادی و در فلان دره است که افسارش به درختی گیر کرده بروید و آن شتر را بیاورید!
🔴 خـبـر غـیـبـی دیـگـر ، و فـضـیـلـتـی از ابی ذر غـفاری
در میان لشکریان افرادی بودند که به خاطر کندی و یا ناتوانی مرکبشان و یا علل دیگر گاهی عقب می ماندند و نمی توانستند همراه دیگران راه را طی کنند
و چون جریان را به پیغمبـر (ص) معروض می داشتند
رسول خدا (ص) می فرمود:
او را واگذارید که اگر خیری در او باشد خداوند او را به شما ملحق خواهد ساخت و گرنه از وجود او آسوده خواهید شد.
#ابوذر_غفاری شتری داشت که از راه بازماند
و در نتیجه از لشکریان عقب افتاد و چون به پیغمبـر اسلام جریان را گفتند حضرت همان سخن را تکرار کرد،
و از آن سو
وقتی ابوذر دید شتر نمی تواند راه برود افسارش را به گردنش انداخت و او را در بیابان رها ساخته و توشه و اثاث خود را از روی شتر برداشت و به دوش گرفت و به دنبال سپاه پیاده به راه افتاد .
پیغمبر اسلام و لشکریان در یکی از منزلها فرود آمده بودند که ناگهان از دور شبحی پدیدار شد و کم کم شخصی را دیدند که بار خود را به دوش گرفته و تنها پیش می آید
و چون به رسول خدا (ص) گزارش دادند فرمود:
او ابـوذر است... سپس دنبال گفتار خود را چنین ادامه داد:
«رحم الله اباذر یمشی وحده و یموت وحده و یبعث
#غزوه_تبوک
حرکت «جیش العسره» به سوی تبوک
پیش از این اشاره شد که
سفر تبوک #سخت_ترین و #طولانی_ترین سفرهایی بود که پیغمبر و #سپاهیان_اسلام بدان اقدام کرده و می رفتند،
و با توجه به گرمای هوا و خشکسالی و فصلی که این سفر با آن مصادف شده بود کار را بسیار سخت و دشوار می کرد ،
و از این رو در روایات و تواریخ نام این سپاه را
«جیش العسره» یعنی سپاه سختی
گذارده اند و در قرآن کریم نیز در سیاق آیات مربوط به #جنگ_تبوک در سوره توبه بدان اشاره شده است.
🌴 🌴 🌴
با این همه احوال، روزی که سپاه، از لشکرگاه مدینه که جایی به نام «ثنیة الوداع» بودحرکت کرد ،
در مقدمه لشکر ده هزار سرباز و سپاهی بود که راه خطرناک و مخوف و بیابانهای بی سروته شمال حجاز را می شکافت و پیش می رفت و به دنبال آن پیغمبر اسلام با بیست هزار نفر به صورت صفوف منظم دیگر سپاه حرکت نمود.
سر راه به منزل «حجر» و ویرانه های قوم ثمود که آثاری از خانه های آنها در آنجا بود رسیدند و در کنار آن فرود آمدند ،
و سر چاهی که در آنجا بود رفته مقداری آب از چاه کشیدند ،
ولی شب که شد #پیغمبر_اسلام (ص) دستور داد کسی از آب آن چاه نخورد و وضو هم نگیرند و اگر آردی هم با آن آب خمیر کرده اند به شتران بدهند.
چون از بادهای تند و سوزان آن سرزمین که گاهی توده های شن را به صورت دریای مواج به حرکت در می آورد آگاهی داشت، دستور داد در آن شب کسی تنها از خیمه خود بیرون نیاید.
دو نفر که با دستور آن حضرت مخالفت کرده و شب هنگام از خیمه خود خارج شدند به هلاکت رسیدند،
یکی را باد برد و دیگری زیر توده های شن مدفون گردید.
و در سیره ابن هشام است که
یکی از آنها به مرض خناق مبتلا شد و دیگری را باد به کوههای قبیله طی انداخت
و چون پیغمبـر از ماجرا مطلع شد فرمود:
مگر من نگفته بودم کسی تنها از خیمه بیرون نیاید
و سپس درباره آن کس که به خناق دچار شده بود دعا کرد و او شفا یافت و آن دیگری را نیز قبیله طی پس از بازگشت لشکر به مدینه به نزد پیغمبر اسلام آوردند .
و به هر صورت چون طبق دستور پیغمبـر (ص) آبهایی را که از چاه برداشته بودند بر زمین ریختند، پس از پیمودن مقداری راه دچار بی آبی و تشنگی شدند باز هم به مدد دعا و کمک الهی قطعه ابری آمد و به مقداری که مردم برای آشامیدن و ذخیره احتیاج داشتند باران بارید و از این نگرانی هم بیرون آمده و نجات یافتند.
🔴 یـک خـبـر غـیـبـی
نشانه و دلیل بر صدق گفتار پیغمبر الهی که فرستاده خدای تعالی باشد #مـعـجـزه است
و معجزه بر چند نوع است که یکی از آنها خبرهای غیبی واطلاع از عالم غیب است که پیغمبر از خدا درخواست کند و بخواهد تا از ماجرایی یا ماجراهایی از پس پرده غیب آگاه شود و خدای تعالی او را آگاه می کند.
در سفر تبوک روزی شتر پیغمبـر اکرم (ص) گم شد و اصحاب آن حضرت برای پیدا کردن آن شتر به این طرف و آن طرف رفته و به جستجو پرداختند،
یکی از منافقان که همراه لشکریان بود از روی تمسخر گفت:
او پندارد که پیغمبـر است و از آسمان ها به شما خبر می دهد اما اکنون نمی داند شترش کجاست؟
رسـول خدا (ص) این سخن را شنید و رو به افرادی که در حضورش بودند کرده گفت:
مردی از لشکریان سخنی گفته ولی به خدا سوگند من نمی دانم جز آنچه را خدا به من یاد دهد و هم اکنون خداوند مرا به جای آن شتر راهنمایی کرد
و شتر در همین وادی و در فلان دره است که افسارش به درختی گیر کرده بروید و آن شتر را بیاورید!
🔴 خـبـر غـیـبـی دیـگـر ، و فـضـیـلـتـی از ابی ذر غـفاری
در میان لشکریان افرادی بودند که به خاطر کندی و یا ناتوانی مرکبشان و یا علل دیگر گاهی عقب می ماندند و نمی توانستند همراه دیگران راه را طی کنند
و چون جریان را به پیغمبـر (ص) معروض می داشتند
رسول خدا (ص) می فرمود:
او را واگذارید که اگر خیری در او باشد خداوند او را به شما ملحق خواهد ساخت و گرنه از وجود او آسوده خواهید شد.
#ابوذر_غفاری شتری داشت که از راه بازماند
و در نتیجه از لشکریان عقب افتاد و چون به پیغمبـر اسلام جریان را گفتند حضرت همان سخن را تکرار کرد،
و از آن سو
وقتی ابوذر دید شتر نمی تواند راه برود افسارش را به گردنش انداخت و او را در بیابان رها ساخته و توشه و اثاث خود را از روی شتر برداشت و به دوش گرفت و به دنبال سپاه پیاده به راه افتاد .
پیغمبر اسلام و لشکریان در یکی از منزلها فرود آمده بودند که ناگهان از دور شبحی پدیدار شد و کم کم شخصی را دیدند که بار خود را به دوش گرفته و تنها پیش می آید
و چون به رسول خدا (ص) گزارش دادند فرمود:
او ابـوذر است... سپس دنبال گفتار خود را چنین ادامه داد:
«رحم الله اباذر یمشی وحده و یموت وحده و یبعث
۳.۲k
۲۴ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.