فیک عاشقان مافیا
فیک عاشقان مافیا
پارت ۴
ویو جیمین
جیمین:به یکی گفتم آدرس اون دختررو برام پیدا کنه مثل اینکه اسمش آت وضع خانوادشم مثل اینکه خرابه خیلی خوب ولی این از همه ی اون هرزه های که آورده بودم بنظر بهتره،از رییس بار شماره ( نکته بچه ها توی این فیک هرکس وارد بار بشه ازش اطلاعات میگیرن جیمینم از رییس بار اطلاعات و در آورده ) شو گرفتم و بهش پیام میدم میگم
آت:رفتم که بخوابم که یک پیام به گوشیم اومد نوشته بود من یکی از اشناهاتونم فردا ساعت ۵ بعد از ظهر به رستوران لاین اوپا (مثلاً اسم رستوران)بیاین می خوام یک چیز خیلی مهم رو بهتون بگم من در جواب گفتم
پیام گوشی آت: باشه قبول می کنم خداحافظ
اونم خداحافظی کرد بعدش خوابیدم
ویو به صبح جیمین
از خواب بیدار شدم تهیونگ اومده گفت
تهیونگ:سلام به دوست گرامی خدا رو شکر رضایت دادی از خواب بلند شی خواستم بگم جای محموله ها رو پیدا کردم ساعت ۵ قرار گذاشتم الآنم ساعت ۱ ظهر بلند شو دست و صورتتو بشور تا نهار بخوریم
جیمین:باشه پس من میرم دست و صورتم رو بشورم تو هم به اجوما بگو سفر رو آماده کنه که خیلی گرسنمه
تهیونگ،،،،،
پارت ۴
ویو جیمین
جیمین:به یکی گفتم آدرس اون دختررو برام پیدا کنه مثل اینکه اسمش آت وضع خانوادشم مثل اینکه خرابه خیلی خوب ولی این از همه ی اون هرزه های که آورده بودم بنظر بهتره،از رییس بار شماره ( نکته بچه ها توی این فیک هرکس وارد بار بشه ازش اطلاعات میگیرن جیمینم از رییس بار اطلاعات و در آورده ) شو گرفتم و بهش پیام میدم میگم
آت:رفتم که بخوابم که یک پیام به گوشیم اومد نوشته بود من یکی از اشناهاتونم فردا ساعت ۵ بعد از ظهر به رستوران لاین اوپا (مثلاً اسم رستوران)بیاین می خوام یک چیز خیلی مهم رو بهتون بگم من در جواب گفتم
پیام گوشی آت: باشه قبول می کنم خداحافظ
اونم خداحافظی کرد بعدش خوابیدم
ویو به صبح جیمین
از خواب بیدار شدم تهیونگ اومده گفت
تهیونگ:سلام به دوست گرامی خدا رو شکر رضایت دادی از خواب بلند شی خواستم بگم جای محموله ها رو پیدا کردم ساعت ۵ قرار گذاشتم الآنم ساعت ۱ ظهر بلند شو دست و صورتتو بشور تا نهار بخوریم
جیمین:باشه پس من میرم دست و صورتم رو بشورم تو هم به اجوما بگو سفر رو آماده کنه که خیلی گرسنمه
تهیونگ،،،،،
- ۱.۳k
- ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط