فیک عاشقان مافیا
فیک عاشقان مافیا
پارت ۳
آت :یک پسر خشن میز روبروییمون نشسته بود همش مارو نگاه میکرد دیگه خسته شدم بعد یکدفعه یک پسر مست و هرزه اومد دستمو گرفت بهم گفت امشب شبمو زیبا کن داشت منو میبرد که همون پسره اومد و یقشو گرفت گفت اگه بهش دست بزنی قبر خودتو کندی که یکدفعه پسره هم کمی از اون نداشت اونم یقشو گرفت اونم بدتر اعصبانی شد همو داشتن میزدن که قضیه بدجور شد طوری که همه اومدن اونارو از هم جدا کردن رفتم به پسره گفتم
آت: خیلی ممنون که نذاشتین به ما دست بزنه
جیمین:من اینکارو بخاطر تو انجام ندادم پس نیازی نیست تشکر کنی
بعد رفت سمت رییس بار رییس بار تا اونو دید تعظیم کرد
تعجب کرده بودم چرا باید به این پسر تعظیم بکنه توی ذهنم پر از سوال هایی بود که بدون جواب موندن رفتم خونه از دوستم خداحافظی کردم اونم رفت (نکته دوستش ماشین داره آت رو رسوندن خونه خودش رفته،،،،،
پارت ۳
آت :یک پسر خشن میز روبروییمون نشسته بود همش مارو نگاه میکرد دیگه خسته شدم بعد یکدفعه یک پسر مست و هرزه اومد دستمو گرفت بهم گفت امشب شبمو زیبا کن داشت منو میبرد که همون پسره اومد و یقشو گرفت گفت اگه بهش دست بزنی قبر خودتو کندی که یکدفعه پسره هم کمی از اون نداشت اونم یقشو گرفت اونم بدتر اعصبانی شد همو داشتن میزدن که قضیه بدجور شد طوری که همه اومدن اونارو از هم جدا کردن رفتم به پسره گفتم
آت: خیلی ممنون که نذاشتین به ما دست بزنه
جیمین:من اینکارو بخاطر تو انجام ندادم پس نیازی نیست تشکر کنی
بعد رفت سمت رییس بار رییس بار تا اونو دید تعظیم کرد
تعجب کرده بودم چرا باید به این پسر تعظیم بکنه توی ذهنم پر از سوال هایی بود که بدون جواب موندن رفتم خونه از دوستم خداحافظی کردم اونم رفت (نکته دوستش ماشین داره آت رو رسوندن خونه خودش رفته،،،،،
- ۹۳۶
- ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط